و داره به حرفام گوش میده بگو من مثل تو بیمعرفت نیستم! بهترین برنامه دوستیابی اندروید تحمل کنم و گفتم: -ترالنم! هیچ صدایی نیومد. -جواب نمیدی عشق زندگیم؟! -من عشق تو نیستم! -هستی، همیشه هم میمونی! فقط یه چیزی ازت میخوام، زود قضاوتم نکن خانومم! صبر کن همه چی رو به وقتش بهت توضیح میدم. -خداحافظ مریم جون! گوشی رو قطع کرد. دلم آروم گرفت. عشق من هنوز ولم نکرده، هنوز دوستم داره. منم بهت قول میدم هر چه زودتر بیام پیشت عزیزم! -حاال خیالت راحت شد پسرم؟ -آره
بهترین برنامه های دوستیابی اندروید دستت درد نکنه!
بهترین برنامه های دوستیابی اندروید دستت درد نکنه! -حاال پاشو برو تو اتاقت بخواب، چشمات داره از جا در میاد. صورتش رو بوسیدم و گفتم: -شبت خوش عزیزم. -شبت خوش پسرم. بهترین نرم افزار دوست یابی اندروید صبح با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم. اَه! کیه این وقت صبح؟ نگاهی به صفحه تماس انداختم. شماره خارج بود؛ پس یعنی بهترین برنامه دوستیابی اندروید! -بله آقا؟! -کجایی تو پسر؟ سهیل زنگ زد و گفت از دیروز نرفتی پیششون. -یه کاری برام پیش اومد، بهترین برنامه ی دوستیابی اندروید راه میافتم.
عجله کن؛ باید تا شب برسین بهترین برنامه دوستیابی اندروید رایگان! -چشم. گوشی رو قطع کردم و سریع لباسام رو پوشیدم. با مامانی و بقیه هم خداحافظی کردم. -الو سهیل. آدرس جایی که کشتی هست رو بده من خودم رو برسونم اونجا، اگه بخوام تهران بیام از اونجا راه بیفتیم دیر میشه. آدرس رو ازش گرفتم و سمت جایی که گفت روندم. سهیل زودتر از من رسیده بود و کنار اسکله منتظرم بود. ماشین رو پارک کردم و سوئیچ رو توی بغلش انداختم. -آقا به موقع اومدین، ده دقیقه دیگه کشتی راه میافته. -همه چی اُکی شده؟! -بله
بهترین برنامه ی دوستیابی اندروید خیالتون راحت، از این طرف بفرمایین
بهترین برنامه ی دوستیابی اندروید خیالتون راحت، از این طرف بفرمایین. سمت کشتی رفتیم. -جنسا و اون مرده کجاست؟ -زیر کشتیه آقا، سپردم بچهها مواظبن. داخل کشتی شدیم و مدتی بعد به راه افتادیم. نمیدونم چهجوری مواد رو بهترین برنامه های دوستیابی اندروید کرده بودن که حتی نیروی دریایی هم شک نکرد. نزدیکای مرز بودیم که نزدیک بهترین برنامه دوستیابی اندروید رایگان شدم و ازش پرسیدم: -موادا رو کجا جاساز کردین؟!
ببخشید آقا؛ ولی من نمیتونم بگم. -با این حرفت داری به یکی از مورد اعتمادترین افراد بهترین برنامه دوستیابی اندروید بیاحترامی میکنی. اگه به گوش بهترین نرم افزار دوست یابی اندروید برسه میدونی چیکارت میکنه؟ -شرمنده؛ ولی از من نشنیده بگیرین! -باشه حاال بگو ببینم. -راستش پایین کشتی یه جای مخفی هست. اونجا هم بچهها رو قاچاق کردیم و جنسا رو دادیم تو شکمشونه. هروقت برسیم آلمان میبریم تا دفعشون کنن. انگار آب سردی رو از بهترین برنامه ی دوستیابی اندروید تا پایین روی تنم ریختن. یه آدم چهقدر میتونه پست باشه؟! اون طفل معصوما چه گناهی دارن آخه نامرد؟ اگه بمیرن چی؟ بذار دستگیرت کنیم، خوب حسابت رو میرسم عوضی! کمی چرت زدم تا اینکه با تکون دادنای سهیل از جا بلند شدیم و از کشتی پیاده شدیم. بعد اینکه همه پیاده شدن چند تا ون مشکی اومد و یکی یکی بچهها رو سوار ون کردن. -بهترین برنامه های دوستیابی اندروید کجاست؟!
یکی از افراد: آقا جایی که قرار گذاشتین منتظرتونه. -اُکی. گوشی مخفیام رو برداشتم و سریع به رامین اس دادم. اونم جواب داد که همه چی حله! سوار یکی از ونها شدم و راننده به راه افتاد. صورت بچهها از ترس رو به زردی بود. یکی ترس از ترکیدن مواد داخل معدهاش و یکی از ترس از بهترین برنامه دوستیابی اندروید عوضی! نگاهم سمت یه دختر بچه هفت، هشت ساله رفت. توی چشمای معصومش اشک جمع شده بود. افسوس خوردم به پدر و مادرایی که بچههاشون رو توی خیابونا ول میکنن تا اسیر گرگایی مثل بهترین نرم افزار دوست یابی اندروید بشن. دلم پر غم شد وقتی چهره یکی یکیشون رو نگاه کردم. بهترین برنامه دوستیابی اندروید رایگان توی ذهن هرکدوم چه فکری میگذره. یکیشون بغض کرده بود و آب گلوش رو به زور قورت میداد. نگاهم رو ازشون گرفتم و به بیرون دوختم. قول میدم تقاص هر کدومتون رو از اون پست فطرت پس بگیرم، این قول آرشام به شما! رسیدیم به محل قرار. بچهها رو پیاده کردن و سمت سرویس بردنشون تا موادا رو دفع کنن. بهترین نرم افزار دوست یابی اندروید کنار ماشینش ایستاده بود و پیپ مخصوصش رو توی دستش گرفته بود. نزدیکش رفتم و گفتم: -نظرتون چیه؟ -میشه گفت کارت عالی بود! -االن اعتمادتون به من برگشت؟ -یه جورایی! تو همین خیال باش عوضی!