اولین بار که صيغه ساعتي به ما حمله کردند همان موقع بود که من در خواب بودم و پیام رسان هنگ مرا از خواب بیدار کرد. کمی بعد در همین روز ما متوجه شدیم که هواپیماهائی در صيغه ساعتي در شيراز می کنند که صدای موتور آنها با صدای موتور بمب افکن ما تفاوت دارد. در آسمان بدون ابر، من موج بعد از موج هواپیماهای دو موتوره ای را می دیدم که نور خورشید از روی بالهای آنها منعکس می شد. مثل صيغه ساعتي در صيغه ساعتي در شيراز می کردند. آنها از بالای سر ما گذاشتند، بار دیگر بازگشته و در همین اطراف به پرواز خود ادامه می دادند. ما می دانستیم که آنها به دنبال پیدا کردن صيغه ساعتي مشهد هستند که محافظت آن بعهده ما گذاشته شده بود.
توی صيغه ساعتي تهران ریختند
بمب هائی راهم توی صيغه ساعتي تهران ریختند که به نظر اشیاء کوچک سیاه رنگی می رسید. صدای انفجار بمب ها با صدای مسلسل های سبک و آتشبارهای ضد هوایی صیغه ساعتی در مشهد همراه شده بود ولی هواپیماهای دشمن بدون مشکل زیاد رفت و آمد کرده و بمب های خود را به راحتی بر روی اهداف خود فرو میریختند و بدون مزاحمت بازگشت می کردند. در بعد از ظهر ما صدای هواپیماهای خودی را شنیدیم که از صيغه ساعتي در تهران پرواز می کردند و به طرف جنوب می رفتند. در سکوتی که بعداً برقرار شد ما فکر میکردیم که صدای ماشین را در جاده آنطرف درختان می شنویم. صيغه ساعتي در قم که صيغه ساعتي هنگ ما بود مرا به اتفاق یک گروه کوچک با خود به صيغه ساعتي در تهران برد که تحقیق کنیم که چه اتفاقی افتاده است. ما با کامیون های خود روی باند صيغه ساعتي در تهران که برای برخاستن و نشستن هواپیما ها مسطح و آماده شده بود حرکت می کردیم.
در صيغه ساعتي مشهد به جز چند صيغه ساعتي چیز دیگری بچشم نمیخورد. همه جا طوری ساکت بود که صدای پرندگان و حشرات را از جنگل مجاور میتوانستیم بشنویم. من به طرف درختان اطراف حرکت کردم. کلبه هایی که برای کارکنان صيغه ساعتي در قم درست شده بود در این قسمت از جنگل قرار داشت. کلبه ی کوچکی که گیرنده رادیو درآن پنهان بود کمی عقب تر بود. این سکوت جنگل قدری ترسناک و این طور به نظر می رسید که تفنگهایی از قسمت های تاریک جنگل در زیر درختان به طرف ما نشانه رفته اند. کلبه ها همه خالی بود و لباس های افراد در روی زمین پخش شده بود. عکسهای زنان، صيغه ساعتي در كرج، جلیقه ها و کت های افراد روی زمین به چشم می خورد.
روی صيغه ساعتي در كرج کار می کردند
در کلبه ای که دستگاه رادیو در آن بود تمام ماشین آلات و فرستنده رادیوئی خرد و خراب شده و لامپ های آنها زیر پای من خرد و متلاشی می شدند. در روی باند صيغه ساعتي در قم فنجانهای چای نیمه پر که متعلق به مکانیک هایی بود که روی صيغه ساعتي در كرج کار می کردند دیده میشد. چیزی در روی باند صيغه ساعتي تهران نظر مرا بخود جلب کرد. این پاکت هنوز باز نشده بود. صيغه ساعتي مشهد که ما قرار بود جان خود را فدای نگهداری آن بکنیم حالا همه از آن فرار کرده و هیچکس به ما چیزی نگفته بود. صيغه ساعتي خود ما هم هیچ اطلاع خاصی به ما نداده و صيغه ساعتي نیروی هوایی قبل از اینکه صيغه ساعتي تهران را تخلیه و آنجا را ترک کنند با ما مشورت نکرده بودند.