هدفت چیزی نیست که به راحتی بتونی به دستش بیاری؛ باید برای رسیدن بهش خانوادهات رو از خودت دور کنی تا هم در سالمت باشن هم تو بتونی کاری که میخوای رو انجام بدی. ببین تا سایتهای صیغه یابی مجاز کسی بهمون شک نکرده، همه فکر میکنن ما مهندسیم؛ حتی خانوادتم نمیدونن که برای چی رفتیم آلمان. ما به خونه فرهمند نفوذ کنیم؛ این کارم فقط از دست تو برمیاد ! -با همهی اتفاقای بدی که قراره بیفته مجبورم قبول کنم؛ چون هدف اصلی من رسیدن به فرهمنده! اینجا هم نتونستم مدرکی گیر بیارم. باشه کانال های ازدواج موقت معتبر بسپرش به من! -ایول پسر! منم اینجا وسایل الزم رو تهیه میکنم. باید در عرض یه هفته برگردی آلمان. -باشه حله! -خب. ..کاری نداری؟
من رفتم. -مواظب خودت باش رفیق خداحافظ. -سایتهای صیغه یابی مجاز خدانگهدار! گوشی رو قطع کردم و غرق فکر شدم. کارای زیادی پیش رومه که باید انجام بدم«. با صدای بوق ممتد ماشینهای پشت سرم از فکر بیرون اومدم. من رو ببخش ترالن که نتونستم دلیل کارم رو بهت توضیح بدم. چند ساعتی تو خیابونا چرخیدم و به آیندهی تلخ رو به روم فکر کردم. ماشین رو توی پارکینگ پارک کردم و داخل خونه شدم. کسی توی سالن نبود. سمت اتاقم رفتم. در رو باز کردم و داخل شدم. ویدا روی تختم خوابیده بود. یادش بخیر! یه زمانی تو آلمان آرزوم بود که بیام خونه و ببینم کانال های ازدواج موقت معتبر روی تختم خوابه
سایت رسمی صیغه ایرانیان داشتم
اما االن که به اون روزا فکر میکنم میبینم حسی که به سایت رسمی صیغه ایرانیان داشتم همهش وابستگی ساده بوده. من عشق رو با سایت ازدواج موقت رایگان تجربه کردم. چهقدر دلم از کانال های سایتهای صیغه یابی مجاز معتبر براش تنگ شده!
در چه حالیه؟ میدونم بدجوری شکستمش؛ اما امیدوارم تا روزی که این سایتهای صیغه یابی مجاز تموم میشه برام صبرکنه. اونوقت دنیا رو به پاش میریزم تا من رو ببخشه. کتم رو روی مبل پرت کردم و خودمم روش دراز کشیدم. دلم نمیخواست پیش ویدا روی تخت بخوابم. یه جورایی دیگه ازش بدم میاومد. هدف اصلی من فقط پدرش بود و بس! *** -آرشام نمیخوای بیدار بشی؟ با صدای سایت رسمی صیغه ایرانیان چشمام رو باز کردم و بهش نگاه کردم. خاطرهای دور و در حین حال نزدیک ذهنم رو پر کرد. صدای ترالنم توی گوشم پیچی! از روی مبل بلند شدم و به کانال های ازدواج موقت معتبر نگاه کردم. کاش زودتر این عملیات به پایان برسه. من تحمل دیدن هر روزه این دختر رو ندارم! چرا روی مبل خوابیده بودی ؟ -نخواستم بیدارت کنم.
تو عشق من هستی! اشکالی نداشت اگر بیدارم میکردی. -صبحونه خوردین؟! -نه من منتظر تو موندم تا با هم بخوریم. -باشه تو برو منم االن میام. باشهای گفت و از اتاق بیرون رفت. دست و صورتم رو شستم و سمت سالن رفتم. همه پشت میز نشسته بودن و در سکوت صبحونه میخوردن. صندلی کنار سایت رسمی صیغه ایرانیان خالی بود. رفتم و روش نشستم، مامانی نگاهی بهم انداخت و از روی صندلیش بلند شد. کارم حسابی در اومده! سایتهای صیغه یابی مجاز باید مامانی رو راضی کنم. بعد خوردن صبحونه قرار بر این شد که همگی با هم برگردیم آلمان.
سایت ازدواج موقت رایگان رفتم و چند تقه به در زدم.
سمت اتاق سایت ازدواج موقت رایگان رفتم و چند تقه به در زدم. با صدای بفرمایید گفتنش داخل اتاق شدم. من رو که دید اخم کرد و گفت: -برو بیرون! -مامانی باید باهات حرف بزنم. -من حرفی با تو ندارم!