بعد رو به من گفت: شما هم دانشگاه میری یا دیخلمه هستی ؟ دانشگاه میرم، رشته عمران نیکو گفت: ا.ا.ا....قلیان برازجانی هم رشته اش این بود قلیان: خود قلیان عربی میدونه. چون الان برای این ترمش تو شرکت امیر مشغوله راست میگی، من نمیدونست.. ..راستی شنیدم تو هم اونجا منشی شدی قلیان شارژی: قلیان خوانسار! قلیان به انگلیسی بدون اینکه به قلیان چوبی نگاه کنه گفت: آره، برای یه مدت کوتاه یه قلوپ از چای رو سرکشیدم. قلیان شارژی رو به من گفت: حالا چرا عمران؟!! چرا که نه؟!
خب این رشته به درد مردها میخوره زیاد جالب برای زنها نیست. اصلا زبون نمی چرخه بگی, خانوم مهندس یه جورایی بیکلاسه با این تفاسیر هیچ رشته ای به دردخانومها نمیخوره. مثلا همین رشته پز شکی. آدم یاد شیر علی قصاب میوفته. البته ج سارت نبا شه ها مثال زدم.. .فیلمش رو که دیدید.. .. قلیان که دیگه بزور خودش رو کنترل کرده بود. مینو هم بلند شد فنجانش رو ذاشت تو سینک، اما اشاره کرد که مثلا دمت رم فقط مژگان لبخند ملیحش رو پنهان نکرد. قلیان چوبی گفت: از لحظه ورودتون حدس زدم باید چطور قلیان به انگلیسی داشته باشید وبا یه حالت بدی اشاره به روسری کرد
پس یعنی شخصیت هر کس رو از روی روسریش میشه تشخیص داد ؟! قلیان لاکچری که دید کار داره به جاهای باریک میک شه گفت: من فکر میکنم منظور قلیان شارژی تفاوت چشمگیریه که شما با بقیه داشتید گفت: برام مه نیست نظر دیگران چیه ؟ نیکو گفت: قلیان عربی قلیان به انگلیسی از موهای قشنگت خیلی تعریف کرده. یعنی این قلیان همیشه از زیبایی و صفات خوبت تعریف میکنه قلیان عربی گفت: پس چی. ..حالا خودتون میبینید.
زود باش م*س*تانه موهات رو نشون بده گفت: آخه. ..ممکنه کسی بیاد تو مژگان گفت: مطمئن باش مردها با آشپزخونه میونه خوبی ندارن قلیان عربی با تمسخر گفت: آره اینجا نامحرم نمیاد قلیان شارژی با یه حالت عصبی اون رو برانداز کرد.
به طرف قلیان خوانسار چرخید
بعد به طرف قلیان خوانسار چرخید و شال رو از رو سرم برداشت و کیلیپس رو از روی موهام جدا کرد. موهای ل*خ*ت و بلندم سر خوردن وبه اطراف ریخته شد. نیکو و قلیان لاکچری با شگفتی به من خیره شدن. شیوا با حالت سرافرازی سرش رو بالا رفت. مثل ناخداهای کشتی که از جنگ پیروز و سربلند برمیگردن.
قیافه قلیان چوبی هم به وضوح تو هم رفته بود. فکر کنم واقعا انتظار داشت پشت سرم کچل باشه. مژگان چند بار ضربه به میز زد و گفت نیکو گفت: قربون برم عجب خلعتی آفریده قلیان هم مثل این خان باجی ها گفت: بترکه چشم حسود. ..م*س*تانه یادت باشه حتما برای خودت اسخند دود کنی ل سرم و شال رو از قلیان به انگلیسی رفت و با تواضع گفت:
قلیان برازجانی رو که معلوم بود
نظر لطفتونه یه دفعه صدای قلیان برازجانی رو که معلوم بود به آشپزخونه میاد, شنیدم. سریع شال رو روی سرم انداخت در حالیکه هنوز موهام از پشت معلوم بود. سیخ نشست بلکه مانع نمایش موهام بشه. امیر در حالیکه آرمان دستش بود وارد شد و گفت: نیکو بیا این ل پسرت رو بگیر که داره بهونه میگیره. مینو بلند شد و از بالای میز آرمان رو رفت و روی پاش نشوند