تازه میذارن تست عکس زنان صیغه ای در تبریز بدیم!
متعجب نگاهش کردم و پرسیدم: -یعنی چی؟ عکس زن صیغه ای پا روی پا انداخت و گفت: -یعنی کشک, مسخره کردن مارو, تا چند ماه اول باید سفارشات مردم رو ببریم تحویل بدیم، بعد اگر از کارمون راضی بودند تازه میذارن تست عکس زنان صیغه ای در تبریز بدیم! جفت ابروهایم را بالا دادم و گفت: -وا، خب چرا از اول نگفتند! عکس زن صیغه ای بلند شد، خودکارش را از روی میز برداشت و انداخت داخل کیفش، کیفش را روی شانهاش انداخت و گفت: -پاشو بریم! با ابروهایی گره خورده پرسیدم: -کجا؟ عکس زنان صیغه ای دزفول عصبی جواب داد: خب بریم خونه دیگه، چیه نکنه میخوای بمونی براشون حکم پستچی رو بازی کنی!
همان حرفهایی که به عکس زنان صیغه ای ارومیه زده بود
بلند شدم و در حالی که کیف را هم برمیداشتم گفتم: -خب بابا چرا عصبی میشی، بعدشم من میرم تو، اگه حقوقش خوب باشه میمونم. عکس زن صیغه ای چند ثانیه نگاهم کرد و بعد با پوفی کوتاه گفت: -خوددانی، پس من میرم هرچی شد بهم خبر بده خواستی بیاییم بگو بیام دنبالت. فقط سرم را تکان دادم که عکس زنان صیغه ای ارومیه بدون اطلاع دادن به نازنین از خانه خارج شد. دوباره سر جایم نشستم و بعد از چند مین سه تا دختر وارد سالن شدند و به فاصله ی چند کاناپه از من نشستند و لحظاتی بعد همان آقا که به ما فرم داده بود با همان فرمها روبرویشان نشست و ازشان خواست فرمها را پر کنند و همان حرفهایی که به عکس زنان صیغه ای ارومیه زده بود را برایشان بازگو کرد، بلند شد و به سمت من آمد: -پس دوستتون کو؟
دروغ گفتم: -کاری براش پیش اومد مجبور شد بره. کوتاه سرش را تکان داد و گفت: -باشه پس شما بلند شید برید اتاق عکس زنان صیغه ای در مشهد، با دستش به روبرو اشاره کرد و گفت: -از اینجا مستقیم برید سمت چپ اتاق دوم باشه ای آرام زمزمه کردم و در حالی که کیفم را روی شانه ام مرتب میکردم، عکس زنان صیغه ای بندرعباس را برداشتم و به سمت جایی که گفته بود راه افتادم. جلوی در یک آقای قد بلند هیکلی ایستاده بود، نگاهش کردم اما انکار نمیدید اصلا، بدون توجه بهش ضربه ای به در زدم که چند ثانیه بعد با صدای بفرمایید در را باز کردم و داخل شدم.
اشاره کرد به عکس زنان صیغه ای دزفول روبرویش
یک خانم جوان و اتاقی شیک و بزرگ که دورتادورش مدل لباس بود و دیوارها پر از پوستر و تابلو و یک پنجره ی بزرگ درست پشت سر عکس زنان صیغه ای در قزوین با پردهای زیبا به رنگ سفید.آبی. - سلام. جواب سلامم را با لبخندی کوتاه داد و با دستش اشاره کرد به عکس زنان صیغه ای دزفول روبرویش و گفت: -خوش اومدی عزیزم، فرمتو بذار رو میز بنشین. جلو رفتم و فرم را روی میزش قرار دادم و روبرویش نشستم. چند ثانیه با دقت به فرم نگاه کرد و سرش را بلند کرد، چشمهای آبیش و تنها جذبه ی صورتش بود، دماغش عملی بود و لبش پر! گونه های برجستهاش با رژ گونه برجسته تر شده بود و ابروهای پر پشت قهوهای روشنش به پوست سفیدش می آمد!
خب همان طور که پشت برگه مطالعه کردید چند ماه اول باید عکس زنان صیغه ای در تهران را ببرید و حقوق خوبی هم براش در نظر دارم بعد ازتون شخصی تست عکس زنان صیغه ای مشهد میگیرم اگر قبول شدید میتونید رسمأ کارتونو شروع کنید. مکثی کرد و پرسید: -میتونید هر وقت باهاتون تماس گرفتیم سریع بیایید؟یا از صبح تا شب اینجا باشید و خودتون سفارش بگیرید؟ نفسی عمیق و آرام کشیدم و بدون جواب به سوالش پرسیدم: -چند ماه باید سفارشاتو ببرم؟