اخخخ اب خوردن بدون لیوااان.. چه صفایی داره. وقتی ابو سر کشیدم گذاشتم تو بخچال و درو بستم. یه کاغذ رو در یخچال بود. کندمش و خوندم سلام شمیم جان. من دارم میرم خونه ی خواهرم. مامانت و بابات رفتن بیرون ولی برای شام خونه ی عمو اردلانت دعوتین. اماده شو ساعت 7 ازدواج توران81 میاد دنبالت... گل بانو پوووف کی حوصله ی دختره ی چندش قوانین سایت همسریابی توران 81 رو داره؟ خب ساعت چنده؟ 417برم به چرت بزنم... رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم و داز کشیدم. به به چه لذتی داره اتاق سرد. تخت نرم. پتوی گرم... به به یکم که گذشت خوابم برد... با صدای گوشیم چشمامو باز کردم ساعت 6بود.ای بابا چقدر زود گذشت من هنوز خوابم میاااد..
دوباره چشمامو بستم و خواستم بخوابم که یادم اومد باید دوش هم بگیرم.. پس عزمم و جزم کردم پاشدم. حمام کردم 25 مین طول کشید. اتو مو برداشتم و موهام رو لخت کردم. یه بلوز استین سه ربع سفید که ساده بود و فقط سه تا دکمه میخورد جای یقه ش. با یه شلوار لی لوله تفنگی خوشگل برداشتم. عاشق شلوار لی ابی روشن بودم مخصوصا با بلوز سفید.وقتی کامل حاضر شدم به ساعت نگاه کردم 5مین به 7بود. خب به نگا به خودم کردم همه چی اکی بود کیف کوچیک دستیم رو هم برداشتم کوشیم رو انداختم توش.
ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 حاضری؟
رفتم پایین تا رسیدن پایین پله ها صدای زنگ گوشیم در اومد. عکس سایت ازدواج توران81 افتاده بود. الو سلام. ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 حاضری؟ اره حاضرم بیا بیرون منتظرم گوشی رو قطع کردم و رفتم بیرون. تا ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 رفتم درو باز کردم و به بیرون یه نگاه انداختم تا ماشین ازدواج توران81 و پیدا کنم.
اهان اوناهاش.. سوار شدم. سلام سلاام ابجی کوچیکه..خوشگل کردی شیطون! ایییش...خوشگل بودم برمنکرش لعنت.. کلا منو سایت ازدواج توران81 عادت داشتیم تو ماشین که تنها بودیم، ازدواج توران81 اهنگی که دوست داشتیم رو میزاشت و تا اخر بلند میکرد. ماهام بلند اهنگ رو میخوندیم.. وسطای راه بودیم که سایت ازدواج توران81 اهنگ رو پلی کرد.... رسیدم دم در خونه ی ازدواج 81. ازدواج توران81 زنگ زد. در با صدای تیکی باز شده. ازدواج 81 دستمو گرفت و رفتیم تو. کلا عاشق این محبتاش بودم. فکر کنم بخواد دست زنشو بگیره از حسودی بمیرم..
وارد خونه ازدواج 81 شدیم
هیییی ولش حالا بزا این زن بگیره. وقتی وارد خونه ازدواج 81 شدیم با همه احوالپرسی کردیم به سایت ازدواج توران81 گفتم من میرم لباس عوض کنم منظورم بیشتر این بود که دستمو ول کنه ولی فکر کرد دارم ازش میپرسم واسه همین برو من میرم پیش روزبه رفتم طبقه ی بالا. ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 اتاق رویا که رسیدم بدون اینکه در بزنم محکم درو باز کردم ولی با صحنه ای که دیدم چشمام اندازه ی توپ بسکتبال گرد شده. رز با ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 تو اتاق بودن سروش رز و تکیه داده بود به دیوار دستاشو باز کرده بود به دیوار چیبونده بود و سراشون نزدیک هم بود..
چون عمو مسعود با بابا و ازدواج 81 شریک بود
چون عمو مسعود با بابا و ازدواج 81 شریک بود. اوناهم امشب دعوت بودن. دوتاشون تا منو دیدن هل شدن و از هم جدا شدن. رز با تته پته گفت ش..قوانین سایت همسریابی توران 81.. ت..تو..کی اومدی؟ منم با اعتماد به نفس تمام جوری که بیشتر بترسونمشون گفتم. من؟؟! خیلی وقته اومدم شما ها اینقدر تو حال خودتون بودن که متوجه نشدین. قوانین سایت همسریابی توران 81 اب گلوش رو محکم قورت داد.