پشت سر هم کتاب کردم. صیغه یابی رایگان در تهران در کتاب غرق شده بودم که حتی متوجه قهوه ای که مقابلم قرار گرفته بود و به احتمال زیاد تا االن داغی دلچسبش را از دست داده بود، نشده بودم. -قوه تون سرد شد، خانم بردبار! با شنیدن اسمم حواسم از همسریابی صیغه موقت تهران پرت و به سمت مردی که باالی سرم ایستاده بود جلب شد. برای لحظه ای چشمهایم از فرط تعجب گشاد شد و خیره نگاهش کردم. -اجازه میفرمایین سایت ازدواج موقت با عکس؟ اشاره ای به صندلی مقابلم کرد.
نمیدانم تحت تاثیر همسریابی صیغه موقت تهران بود یا بوی خوش قهوه ای که در مشامم پیچیده بود بدون حرفی با تکان سر موافقتم را نشان دادم. ابروهایش باال رفت و با تعجبی که نمیدانم ساختگی بود یا صیغه یابی رایگان در تهران در حالی که داشت خودش را روی صندلی جا میکرد گفت: -انتظار داشتم اخم کنین و ناراحت بشین که من مجددا مجبور به عذرخواهی بشم. کتابم را بستم و و گوشه ای روی میز گذاشتم. قهواه ام را نزدیک تر کشیدم و دستانم را دور فنجان سفید رنگش حلقه کردم. حرفش را بی جواب گذاشتم در عوض مستقیم نگاهش کردم و چیزی که در آن لحظه به ذهنم آمده بود را بر زبانم جاری کردم. -جالبه برام که انقدر تصادفی با شما رو به میشم. اون سری جلوی دانشگاه..
سایت ازدواج موقت با عکس که منوی روی میز را باال می برد
همسریابی صیغه موقت تهران هم اینجا. به پشتی صندلی اش تکیه داد و در سایت ازدواج موقت با عکس که منوی روی میز را باال می برد گفت: -چرا فکر میکنین اتفاقی بوده؟ تعجبم با باال رفتن ابروهایم مشخص شد. -منظورتون چیه؟ سفارشش را که درست مثل من و نمیدانم به تقلید از من بود یا صرفا یک تشابه عالقه بود، صیغه یابی رایگان در تهران الته داد. با لبخند محوی سرش را کمی کج کرد. -بهترين سايت صيغه يابي خاصی نداشتم. -اما من فکر نمیکنم آدم ها هر حرفی رو بی منظور بزنن! -هر حرفی رو که نه...ولی بعضی حرفها چرا. گوشه ابروی چپم را باال دادم و در حالی که جرعه ای از قهوه خنک شده ام نوشیدم سرم را تکان دادم. فنجان را داخل نعلبکی اش گذاشتم و در حالی که به چشمهای مشکی اش خیره شده بودم پرسیدم: -حاال دیدار امروز اتفاقی بود یا...؟ -یا ؟یا چی؟ -از پیش تعیین شده! -خودتون چی فکرمیکنین؟ -از اینکه سوالم با سوال جواب داده بشه بدم میاد! لبخندی زد و سری تکان داد. -صیغه یابی رایگان در تهران. عذر میخوام. در جواب سوالتون باید بگم هم اتفاقی بود...سایت ازدواج موقت با عکس از پیش تعیین شده!
بهترين سايت صيغه يابي اتفاقی دیدمتون
گیج نگاهش کردم. مگر میشد هم اتفاقی باشد هم از پیش تعیین شده؟ -توی کتابفروشی به طور بهترين سايت صيغه يابي اتفاقی دیدمتون. چند باری خواستم جلوتر بیام و عرض ادب کنم که خوب...به واسطه تجربه قبلی این کارو نکردم. از دور نگاهتون کردم و دیدم با چه هیجانی داشتین کتابهاتون رو انتخاب می کردین. وقتی از کتابفروشی خارج شدین یه حسی مثل قلقلک کنجکاویمو تحریک کرد باعث شد تعقیبتون کنم. به اینجای حرفش که رسید اخم کردم. دوست نداشتم کسی زیر نظرم بگیرد و این آدم تا این لحظه تمام کارهایی را کرده بود که من دوست نداشتم. -دیدمتون که وارد صیغه یابی رایگان در تهران کافه شدین..اولش فکر کردم با کسی قرار دارین ولی وقتی کمی منتظر شدم و دیدم تنها هستین و دارین کتاب می خونین به خودم جرات دادم و منم وارد کافه شدم. خیلی غرق کتابتون شده بودین نمیخواستم مزاحمتون بشم...ولی وقتی دیدم حتی متوجه پیشخدمت نشدین کنجکاو شدم بدونم چه چیز این کتاب انقدر توجهتون رو جلب کرده که بهترين سايت صيغه يابي از اطراف غافل شدین. دستهایم را زیر چانه ام گذاشتم و کمی خودم را جلوتر کشیدم. با دقت به اجزای صورتش نگاه کردم...سایت ازدواج موقت با عکس داشت باز هم شیطنت میکرد و میخواست دوباره چهره اش را از زیر نظر بگذراند. اما این اجازه را بهش ندادم و حواسم را جمع سوالی که میخواستم بپرسم، کردم. -میشه بپرسم برای چی بهترين سايت صيغه يابي کنجکاو شدین که دنبالم راه افتادین و تا اینجا اومدین؟ -چون ازتون خوشم میاد