خوشبختی او ازارم می داد تنها به این علت که فکر میکردم احمد هم مانند صیغه ایرانیان بی وفاست. بنفشه هر بار با دیدن اه های پر حسرت من باز نطقش گل میکرد و از من میخواست تا حقایق رو در مورد خودم و فرزندم و ارغوان به ثبت نام برای همسر صیغه ای بگویم اما هر بار با لحن تند من مواجه می شد. از ترس برخورد من هیچ سخنی در رابطه با صیغه ایرانیان نمی گفت که مبادا برنجم اما میدانست در چه اضطرابی برای شنیدن خبری از او به سر میبرم.محال بود که از ثبت نام برای همسر صیغه ای حرفی برایم بزند و من حتی به زحمت هم نمیتوانستم زیر زبانش را بکشم تا اوضاع او را بفهمم فقط یک بار در سایت صيغه قانونی صحبت هایش متوجه شدم که هنوز با پری ازدواج نکرده و ماجرا این بود که داشت گردش روز جمعه شان به کوه رو برایم میگفت و به طور اتفاقی از دهانش پرید و گفت که صیغه ایرانیان تنها امده و من از این خبر اتو گرفتم و پرسیدم که چطور با پری نیامده و او من را کشت تا باالخره گفت که هنوز اتفاقی بین او و سروش نیفتاده و میداند چه جشنی در دلم گرفتم و چقدر در ان چند روز خوشحال شدم. تنها روزهایی که شاد بودم ان روزهای شیرین بود. پنجمین ماه بارداری ام رو پشت سر میگذاشتم
موسسه صيغه حلال که میخواستند
برخالف اصرار پزشک معالجم و حتی موسسه صيغه حلال که میخواستند بدانند فرزندم چیست به سونوگرافی نمیرفتم و ان را به بعد موکول میکردم. راستش می ترسیدم که بدانم نوعش چیست. در دلم دوست نداشتم سایت صيغه قانونی دختر شود تا مانند مادرش بیچاره شود و هم دوست نداشتم پسر شود تا مانند پدرش بی وفا شود. دوست داشتم در بی خبری به سر ببرم و ندانم ان عزیز صیغه ایرانیان چیست. همچنان برامدگی شکمم به قدری نبود که کسی متوجه بارداری ام شود اما با این حال کامالً مراعات میکردم و لباسهایم رو گشاد انتخاب میکردم تا کسی متوجه موضوع نشود. نمیدانم رفتارم در دانشگاه چطور بود که بچه های دانشگاه به شکراب بودن رابطه من و ثبت نام برای همسر صیغه ای پی برده بودند و این موضوع باعث شده بود که یک بار هم پیمان با پرویی از من خواستگاری کند به طوری از کار او عصبی شدم که کم مانده بود دوباره عنان اختیار از کف داده و گونه اش رو با سیلی گلگون کنم. نمیدانستم چطور به خودش این اجازه رو داد و من با فریاد به او گفته بودم که هنوز متاهل هستم.
سایت رسمی صیغه موقت در تهران شوم و انها بودن
گرچه او باور نکرد و من مجبور شدم دست به دامن بنفشه و سایت رسمی صیغه موقت در تهران شوم و انها بودند که باالخره بر هر طریقی بود سایت صيغه قانونی او را از سرم باز کردند.
همین موضوع تلنگری شد که من حلقه ام رو که از شب عروسی بنفشه به بعد از دستم خارج کرده بودم دوباره به دستم بندازم. بعد از ماجرای عروسی بنفشه به قدری از شنیدن خبر ازدواج سروش رنجیده بودم که حتی سمت حلقه ازدواجمان نرفتم. اما حاال باید دوباره حلقه را به دستم می انداختم تا از گزافه گویی دیگران و مخصوصاً مزاحمتهای پیمان و احتماالً دیگران راحت شوم. روزی که حلقه ازدواجمان رو به دستم انداختم رو هیچ وقت فراموش نمی کنم. به قدری گریستم که حتی مامان هم متوجه ناراحتی ام شد و به سراغم امد. سایت رسمی صیغه موقت در تهران قدر دلگیر بودم در ان روز پنجشنبه دلگیر که بی اختیار در اغوش سایت رسمی صیغه ایرانیان فرو رفتم و نرم نرم برایش توضیح دادم که موسسه صيغه حلال از من خواستگاری کرده. زمانی که مامان اشکهای جاری روی صورتم رو پاک کرد در نگاهش چیزی دیدم که ته قلبم را لرزاند.
برخالف من سایت رسمی صیغه ایرانیان هیچ از این موضوع ناراحت نشد و حتی با خوشحالی اذاعان داشت که این موضوع نشان دهنده این است که پیمان من رو از ثبت نام برای همسر صیغه ای بیشتر دوست داره و به قدری ذوق زده شده بود که به قول خودش می توانست با این کار خانواده سایت رسمی صیغه ایرانیان رو سنگ رو یخ بکنه. از وضع مادی و خانواده موسسه صيغه حلال برای مادر قبالً گفته بودم و مامان هنوز روز عروسی بنفشه رو به یاد داشت مخصوصاً سماجت های ان شب پیمان رو. اما حرفهای سایت رسمی صیغه ایرانیان باعث شد از کوره در بروم و با عصبانیت سر مامان فریاد بزنم. سایت رسمی صیغه موقت در تهران که چقدر از خودم بیزار شدم وقتی او را رنجاندم. اما.. . مدتی از ان ماجرا میگذشت و من بی توجه به اطرافیانم خودم رو در فرزندم و درسهای دانشگاهم غرق کرده بودم.