اون هم باید مانند صیغه ایرانیان زجر بکشه. اون هم باید بفهمه چه ظلمی در حق من کرده. اه من. تا سایت صیغه موقت رسمی حافظون روز به من صبری عیوب بده. بی اختیار به یاد فرزندی که از او در بطن داشتم افتادم و سعی کردم صیغه ایرانیان اینقدر از سروش نفرت به دل نگیرم تا بتونم فردا حقایق رو به فرزندم در رابطه با پدرش بگویم. اگر انصاف داشته باشم می فهمم که سروش قبل از ان ماجرا خیلی مهربان بود و همتا نداشت اما سایت صیغه موقت رسمی حافظون... اهی از سر افسوس کشیدم و تازه متوجه شدم مدتهاست که به او ذل زده ام اما سایت رسمی صیغه ایرانیان متوجه نبودم. دستپاچه سر به زیر انداختم و دوباره دستم رو برای برداشتن لیوان دراز کردم که اینبار او دستم رو در دست گرمش گرفت.
صیغه ایرانیان مانند صاعقه به بدنم خورد. حس میکردم همه بدنم در تب داره میسوزه. چه حسی داشتم نوعش و تشخیصش برای خودم هم مشکل بود. نمیدونستم چه حالی دارم. سایت صیغه موقت رسمی حافظون عمیقی کشیدم و سعی کردم با ارامش دستم رو از دستش خارج کنم که صدای خشنش به فشاری که بر دستم وارد میکرد اضافه شد و گفت: -بهتره چیزهایی که میگم رو خوب تو گوشت فرو کنی. تا وقتی اسم لعنتیت توی شناسنامه من هست حق نداری با ابروی من بازی کنی.
سایت رسمی صیغه ایرانیان پسره احمق می رقصیدی؟
تو به چه حقی با سایت رسمی صیغه ایرانیان پسره احمق می رقصیدی؟ میخواستی با این کارت ابروی من رو ببری؟ چیزی مثل خنکی در وجودم حس کردم. متوجه شدم به راستی حسادت میکند. او دم از ابرو میزد؟
با تعجب یک تای ابرویم رو باال بردم و گفتم: -میشه بپرسم کی اسمم از شناسنامه ات خارج میشه که اون وقت با ابروت بازی کنم؟ صیغه ایرانیان چهره اش هر لحظه بیشتر به سرخی میگرایید. بر دستم فشار بیشتری وارد کرد و لبهای من بیشتر به خنده واداشته شد. حس میکردم هنوز هم دوستم داره و این حرفها رو تنها برای اینکه غرورش لگد مال نشه بیان میکنه. ابرو چیزی نبود. او همچ وقت با این مسئله مشکلی نداشت و من در مهمانی های دوستانش دیده بودم که همسران دوستانش با مردان دیگری می رقصند و وقتی یک بار از او پرسیده بودم که چرا ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان کار رو میکنند سایت رسمی صیغه ایرانیان لبخند زده بود و گفته بود که این مسائل پیش پا افتاده است و در خانواده های عیان مسئله ای نیست.
سایت صیغه موقت رسمی حافظون چرا حاال داشت
سایت صیغه موقت رسمی حافظون چرا حاال داشت دم از بی ابرویی میزد؟ انگار فراموش کرده بود که خودش با پری میرقصید.
با خودم میگفتم ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان همه جسارت ور از کجا اورده ام؟ -ساکت شو و مطمئن باش هیچ عالقه ای به داشتن اسمت در شناسنامه امم ندارم و مطمئن تر شو که به زودی جای اسم بی ابروی تو اسمی جایگزین میشه. کسی که با همه وجودش دوستم داشته باشه و برای پولم نقشه نکشیده باشه. حس کردم قلبم تیری وحشتناک کشید و عضالت صورتم سخت تکان خورد. سایت رسمی صیغه ایرانیان چه میگفت؟ چطور اینقدر سنگدل بود؟ چطور میتوانست این کار رو با من بکند؟ حتماً ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان کس کسی نبود جز پری که از او متنفر بودم؟ با اینکه خیلی سعی کردم حالت عادی داشته باشم اما باز هم از در هم رفتگی ابروانم پی به اوضاع خراب درونم برد و لبخندش نشان دهنده این موضوع بود. راستی از عذاب دادن من لذت میبرد؟ اگر اینطور بود ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان نداشت. بذار با عذاب دادن من. کسی که فرزندش رو در بطن داشت لذت ببره. بلکه کمی از ناراحتی هایش ارام شود. نفس ارامی کشیدم و با لحنی مضطرب گفتم: -مبارکه. امیدوارم خوشبخت بشی.