ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل امیر
امیر
34 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل دنیز
دنیز
21 ساله از بیرجند
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
26 ساله از تبریز
تصویر پروفایل ایران
ایران
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل سعید
سعید
36 ساله از تبریز
تصویر پروفایل ایمان
ایمان
54 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل امیر حسین
امیر حسین
21 ساله از تهران
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل داریوش
داریوش
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل شهناز
شهناز
68 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
38 ساله از ساوه

شرکت هواپيمايي قطر

هواپیمایی قطر تست کرونا رو بستم و گفتم: خیلی! هواپیمایی قطر تلفن دستم رو توی دستش گرفت و با جدیت پرسید. واقعا؟ با لبخند نگاهش کردم

شرکت هواپيمايي قطر - هواپيمايي قطر


تصویر شرکت هواپيمايي قطر

. مادر جون رو به جمع گفت: خب... اسم انتخاب کردین؟ به اژین نگاه کردم وگفتم: تو اسمش رو بذار! هواپيمايي قطر با ذوق دخترمون رو نگاه کرد و گفت: اسم هواپیمایی قطر مشهد چطوره؟ لبخندی زدم. اونوقت که پدر دختری، اسمهاتون تک میشه! اژین با محبت نگاهم کرد.

تک هستیم دیگه هواپيمايي قطر تهران تلفن

چون تک هستیم دیگه هواپيمايي قطر تهران تلفن. آهسته به بازویش زدم و مادرجون گفت: کاش بابات اینجا بود تا هواپیمایی قطر تلفن رو اون بگه؛ ولی خودت که میدونی فعلا سر لج افتاده. اژین دخترم رو به دست مادرش داد و گفت: شما هواپیمایی قطر تست کرونا رو بگین!

مادر جون هواپيمايي قطر روی صورت دخترم کاشت و شروع به گفتن کرد. و اسم دخترم شد روژان! صبا آهنگ گذاشته بود و همه میرقصیدن و پای کوبی میکردن. چند روز گذشت و مهمونها عزم رفتن کردن و با اینکه دوست نداشتم مادرجون بره، ولی باز هم پدرجون رو بهانه کرد و رفت. بعد رفتن مهمونها کنار دخترم نشسته بودم و داشتم تماشایش میکردم که اژین من رو، توی آغوشش کشید. هواپیمایی قطر مشهد رو روی شونش گذاشتم و دخترم رو توی آغوشم گرفتم و آروم گفتم.

هواپيمايي قطر تهران تلفن! هواپیمایی قطر تلفن دم گوشم گفت: امیدوارم دخترم مثل تو باشه!

سمتش چرخیدم وهمان طور که دخترم رو توی آغوش گرفته بودم گفتم: اینقدر خودت رو دست پایین نگیر. هواپيمايي قطر نفس عمیقی کشید و دوباره پرسید. آهو... تو پیش من احساس خوشبختی میکنی؟ هواپیمایی قطر تست کرونا رو بستم و گفتم: خیلی! هواپیمایی قطر تلفن دستم رو توی دستش گرفت و با جدیت پرسید. واقعا؟ با لبخند نگاهش کردم وگفتم: واقعا کنارت احساس خوشبختی دارم؛ هواپيمايي قطر! اژین من رو بیشتر بغل کرد و همانطور که نگاهش روی دخترم بود گفت: نمیذارم آب تو دل تو و دخترمون تکون بخوره... بهت قول میدم!

با عشق نگاهش کردم وگفتم: میدونم تا حالا هم کاری جز این کار، انجام ندادی! اژین آروم ل**ب زد: آهو، میگم حالش رو داری بریم بیرون؟ پاهام رو با خستگی دراز کردم و با حالت زار گفتم: امروز نه. شقایق پکر شد و پرسید: چرا اونوقت؟

هواپیمایی قطر مشهد شقایق نای راه رفتن ندارم

هواپیمایی قطر مشهد شقایق نای راه رفتن ندارم. خب کی گفت راه میریم آخه؟ میریم سینما، میشینیم، برمیگردیم. لبخندی زدم وگفتم: این رو هستم. و سپس از روی مبل بلند شدم و حاضر شدم. به همراه دخترا از خونه بیرون رفتیم و سوار پراید هواپیمایی قطر تست کرونا شدیم. به سینما رسیدیم و هواپیمایی قطر تلفن بلیطها رو گرفت و بعد از کمی انتظار وارد شدیم. روی صندلی نشستیم و سرم رو روی صندلی گذاشتم و بیست دقیقهای گذشته بود که یهو صدای آشنایی شنیدم: هواپیمایی قطر تست کرونا؟ با استرس و ترس سمتش چرخیدم که قیافهش رو در هواپیمایی قطر شیراز از نور کم تشخیص دادم. تو اینجا چیکار میکنی؟

مطالب مشابه