سایت همسریابی توران ۸۱ جدید به خوبی می دانستند
سایت همسریابی توران ۸۱ جدید - تو ضعیف تر از این هایی! ماریان دستش را بالا می اورد شمشیر به دست، به همسریابی توران ۸۱ جدید حمله ور می شود؛ ضرباتش بسیار تند است، همسریابی توران ۸۱ جدید یکی پس از دیگری ضرباتش را دفع می کند. ماریان و سایت همسریابی توران ۸۱ جدید به خوبی می دانستند نمی توانند جان همسریابی توران ۸۱ جدید را بگیرند، پس نقشه ای کشیدن؛ ماریان به دایان اشاره کرد. دایان به سرعت صاعقه ی پر قدرت به سمت همسریابی توران ۸۱ جدید پرتاپ کرد؛ همسریابی توران ۸۱ جدید با ناباوری به صاعقه ی که به سمتش می آمد چشم دوخت، سرعت صاعقه، به قدری زیاد بود که نمی شد، کاری کرد. همسریابی توران ۸۱ جدید نگاهش به رز دوخت، که تغییر شکل داده بود و به سرعت به سمتش می دوید!!! از قصد رز با خبر شد، می خواست مانعش شه، اما پاهایش در یخ های ماریان اسیر بود! صاعقه به سرعت به رز بر خورد کرد؛ رز جان خودش را برای نجات رامتین داد!!! ماریان و سایت همسریابی توران ۸۱ جدید با ترس به رامتین چشم می دوزند؛ چرا که می دانند خشم رامتین چقدر می تواند خطرناک باشد. رامتین با یک جهش یخ ها را جدا می کند ؛ به سرعت مقابل ماریان قرار می گیرد؛ دستش را محکم درون سینه ی ماریان می کند، و به سرعت قلبش را در می آورد. قلبش را مقابل چشمانش می گیرد مارین با ترس می گویید: - این. ..این. .ک...ار... رو. .. نکن بدون حرفی قلبش را فشار می دهد.
آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ با چشم به دنبال او می گردد
جیغش بر آسمون می رود با تمام قدرتش قلب را له می کن سایت همسریابی توران ۸۱ جدید با ترس غیب می شود ؛ رامتین ترسویی نثارش می کند و خود را به رز می رساند - چرا این کار رو کردی؟ - تو رئیس گروهی اگه نباشی گروه نابود می ش... حرفش رو نتونست تکمیل کنه با خشم از کنارش بلند می شود - همتون می میرید!!! آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ با لمس دستانش با دشمنان آن ها را جزغاله می کرد! فرشاد به سرعت همه را می کشت و به سمت آن ها می رفت. نگاهش فقط بر روی ادرس جدید همسریابی توران ۸۱ و آراس در گردش بود؛ قصدش مرگ آن ها بود! آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ با چشم به دنبال او می گردد اما او را پیدا نمی کند، تمام حواسش متمرکز خوابش و ساناز می شود؛ نکند اتفاقیی برایش افتاده باشد! ؟ با داد رویا سرش را به عقب بر می گرداند؛ نگاهش به بدن نیمه جون رویا می افتد، که نیزه به شکمش اصابت کرده استبا خشم فرد خطا کار را می سوزاند؛ تن نیمه جون او را در آغوش می گیرد - رویا ؟ - جانم ؟ - چرا پریدی جلوم؟ - برسام. .. خیلی. .. خیلی. .. زیاد. .. - هیسس حرف نزن! - نمی شه. .. هر وقت. .. خو... خواستم بگم. .. ن. ..نت... نتونستم!! با چشمان اشکیش به او چشم می دوزد - دوست دارم. .. همیشه. .. داشتم. .. اما. .. اما. ..تو. .. خون زیادی بالا می آورد؛ چشمانش آهسته بر روی هم می روند ساناز و بقیه کنارش قرار می گیرند نورا . .. رویا؟ ادرینا - رویا مرده؟ برسام - یه کاری کن ساناز! ساناز با غمی زیادش می گوید: - نمی شه کاری کرد.
خودش را به ادرس جدید همسریابی توران ۸۱ می رساند
برسام از ته دلش فریاد می زند ساناز دستش را بر روی پیشونی اش می گذارد با خواند وردی قدرتش را به نسل بعدش منتقل می کند. برسام - چی کار کردی ؟ اراس - قدرتش رو انتقال داد! رامتین - به کی ؟ ساناز - به نسل بعد، کسی که مثل خود رویا باانصاف و مهربون باشه!! نورا - اتری. .. آتریسیا جونش رو از دست داد گریه اش شد می گیرد. رامتین آرام می گوید: - رز هم. .. بدون حرفی جمع را تر ک می کند، چند ثانیه نمی گذرد که همه پخش می شوند فرشاد به سمت ادرس جدید همسریابی توران ۸۱ که بر روی زمین افتاده است می رود؛ شمشیرش را بالا می اورد و محکم به ادرس جدید همسریابی توران ۸۱ می زند. اراس با دیدن این صحنه به سرعت خودش را به ادرس جدید همسریابی توران ۸۱ می رساند و خود را سپهر بلا می کند؛ شمشیر هنوز به پایین نیامده بود که آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ با ترس دستش را جلوی قلب آراس می گیرد. شمشیر به دست و شانه ی آراس و آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ برخورد می کند؛ و با صدای بدی خورد می شود!!! آن دو متعجب به هم چشم می دوزند.