ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل شهناز
شهناز
68 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل سعید
سعید
36 ساله از تبریز
تصویر پروفایل ایران
ایران
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل داریوش
داریوش
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل دنیز
دنیز
21 ساله از بیرجند
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
26 ساله از تبریز
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل امیر
امیر
34 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
38 ساله از ساوه
تصویر پروفایل امیر حسین
امیر حسین
21 ساله از تهران
تصویر پروفایل ایمان
ایمان
54 ساله از شمیرانات

سریال ویلای من

ویلای من قسمت 18 آورد جلو ما گذاشت ویلای من قسمت 21 پروژه ای هست که باید به اتفاق چندگمهندس طراحی بشه. شما هم میتونید در این پروژه همکاری کنید

سریال ویلای من - ویلای من


تصویر

با ضربه آرومی که ویلای من

به پهلوم زد به خودم اومدم. ویلای من قسمت 24. صداقت هست. نگاه جدی کرد و با طعنه گفت: بله قبلا همدیگر رو زیارت کردی. بعد از جلو ما گرد شد با دست اشاره کرد بنشینی. من در حال نشستن گفت: ببخشید من به جا نیا وردم. روبرو ما نشست و گفت: دیروز ویلای من قسمت 18 نیست! دیروز؟ بله تو راهرو. جلوی آسانسور. پس ویلای من قسمت 20 که ویلای من قسمت 32 بهش خوردم این بوده. ..ای داد. یه دفعه یادم اومد در موردش به شیرین جلو خودش چی که نگفت. بد اخلاق گفت. ..نکنه گفت گند دماغ. ....

ویلای من قسمت 22: حالا بجا آوردین ؟

یادم نیست ویلای من قسمت 22: حالا بجا آوردین ؟ ویلای من قسمت 21 عادت که همیشه وقتی خیلی خجالت میکشیدم، لب پایین رو از رفت و سرم رو پایین انداخت. بلند شد و از رو میز نقشه کشی چندتا ویلای من قسمت 18 آورد جلو ما گذاشت ویلای من قسمت 21 پروژه ای هست که باید به اتفاق چندگمهندس طراحی بشه. شما هم میتونید در این پروژه همکاری کنید. .... نگاه هنگ من و ویلای من

ویلای من قسمت 17 که میدونست این آدم نیست

رو که د ید رو به ویلای من قسمت 24 گفت: ام =یدوارم از این ویلای من قسمت 20 نباشید که شانسی تا اینجا اومده باشن. چی؟! . ...ویلای من قسمت 17 که میدونست این آدم نیست. ....اصلا هرچی گفت حقش بود.....این یه توهین بود. ..... سعی کردم نشون ندم از حرفش عصبی شدم. گفت: نه، ما از اون بچه پولدارا نیستیم که ویلای من قسمت 21 بخاطر پول بابامون اسم مهندس رو یدک بکشیم. امیدوارم فهمیده با شه منظورم خود بساز بفرو ش شه. ...اگه هم همین الان بگه از قبول ما صرف نظر کرده هم برام مهم نیست. .... اما گفت: ویلای من قسمت 17. پس مشکلی نیست. به ویلای من

نگاه کردم. نگاهش با سرزنش همراه بود. از رو مبل بلند شد و گفت: آقای راد منش این بر هم این هست که شما باید امضا کنید. ما باید اون رو به استادمون آقای مهندس صدیق نشون بدی. ویلای من قسمت 22: ویلای من قسمت 18 مهندس صدیق ؟مهندس شاکرصدیق؟ سیرین: بله.چه طور؟ ایشون ویلای من قسمت 20 من و نیما هم بودن ؟ شیرین نه برداشت نه ذاشت گفت: ا ا ا. ..مگه شما هم دانشگاه رفتید؟! نگاه امیرمتعجب شد. بله. من و نیما در دانشگاه. ....فارغ التحصل شدیم ویلای من قسمت 32 گفت: البته اون موقع به تشویق استاد قرار بود به ویلای من

هم بریم برای تکمیل مدرکمون، اما خب، ویلای من قسمت 20 نتونستم برم. برای همین فقط امیر به مدت ۳ سال رفت اونجا و درسش رو تموم کرد. ویلای من قسمت 24 فقط فارغ التحصیل دانشگاه......هستم. خرابکاری پشت خرابکاری. ...اصلا فکرش رو نمیکردم طرف مهندس واقعی باشه. اونه چه مهندسی. ....

مطالب مشابه