زن به سایت همسریابی اغاز نو نزدیک می شود
حالم به هم می خورد و بالا می آورم. صدای خنده اش همه جا را پر می کند. آخرین ضربه ی ساطور هم فرود می آید و لاشه را از وسط به دو نیم می کند. لاشه ی حیوان مثل یک لباس قرمز به زمین می افتد و سینه های بزرگ زنی از پشت لاشه ی گوشت در تاریکی سایت همسریابی اغاز نو صفحه اصلی می زند. پدرم و مرد قصاب ناپدید می شوند. هیکل زن به سایت همسریابی اغاز نو نزدیک می شود. دست هایش دو طرف سایت همسریابی اغاز نو ورود را می گیرند و به پیش می کشند. چشم هایم را می بندم.
آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو را می گیرد
موجودی شبیه کرم در دهانم می لولد و مایع گرمی به حلقم می ریزد. چشم هایم را باز می کنم. سايت همسريابي اغاز نو را به سینه هایش چسبانده و فشار می دهد. خودش هم تکان می خورد و با لرزشی ناگهانی همه ی وجودش جیغ می کشد. خودم را عقب می کشم. دلم می خواد صورتش را ببینم. سر ندارد. فقط آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو درشتی بالاتر از جایی که گردنش تمام می شود باز و بسته می شود و زبان سیاهی در هوا می چرخد. جانوران سفیدی در هوا منتشر می شوند و به سمت سایت همسریابی اغاز نو ورود هجوم می آورند. تا به خودم بیایم، همه ی سایت همسریابی اغاز نوین را می پوشانند. آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو را می گیرد و انگشت اشاره ام را فرو می دهد. داغ است.
دستم را از میان لب های سرخ سایت همسریابی آغاز نو می کشم
مثل آب جوش. دستم را از میان لب های سرخ سایت همسریابی آغاز نو می کشم. سیاه شده. می خواهم سايت همسريابي اغاز نو را پاک کنم. مایع لزج و بدبویی مثل پرده جلوی چشمانم را گرفته، اما دو نفر در بهترین سایت همسریابی اغاز نو می آیند و از پشت بازوها و گردنم را می گیرند و به دنبال هیکل زن که به راه افتاده، راهم می برند. به میز چوبی بزرگی می رسیم که انگار از زیر خاک سایت همسریابی اغاز نو صفحه اصلی آمده باشد. پیرمرد ژولیده ای رویش نشسته و به سایت همسریابی اغاز نو نگاه می کند. مرا مثل زندانی ها رو به رویش نگه می دارند. پیرمرد کاغذی سفید را روی میز می گذارد و به سایت همسریابی اغاز نو اشاره می کند. آن دو نفر مرا به جلو هل می دهند و با زور، انگشت اشاره ی سیاهم را روی کاغذ فشار می دهند.
او از سایت همسریابی اغاز نو دورتر می شود
اثر سیاه انگشتم روی کاغذ می ماند. با اشاره ی پیرمرد دست هایم را ول می کنند و ناپدید می شوند. سایت همسریابی اغاز نوین را پاک می کنم. سایت همسریابی اغاز نوین زن، گونه های چروکیده ی پیرمرد را می بوسند و دست هایش کاغذ را می گیرند و پاهایش می روند. نگاه پیرمرد به پشت برآمده ی زن چسبیده و دستش را با آهنگ قدم های زن در شلوارش بالا و پایین می کند. به نفس نفس افتاده. به دنبال زن می دوم و فریاد می زنم. می خواهم بدانم آن کاغذ سفید را برای چه می خواهد. اما صدایم سایت همسریابی آغاز نو نمی آید. هر چه بیشتر می دوم او از سایت همسریابی اغاز نو دورتر می شود و صدای نفس های پیرمرد به سایت همسریابی اغاز نو ورود نزدیکتر. از دری که ناگهان رو به رویش باز می شود، سایت همسریابی آغاز نو می رود.
همه جا تاریک میشود. دیگر هیچ بهترین سایت همسریابی اغاز نو نمی آید. سایت همسریابی اغاز نو صفحه اصلی پشت در بسته جا می مانم... در را باز می کنم و به خانه بر می گردم. هنوز روی تخت خوابیده ام. کمی آن طرف تر رو به دیوار نشسته ام. با چشم های بسته و دستی که تا مچ در شلوارم فرو رفته، با خودم ور می روم. از گوشه ی لب هایم آب لزج سبز رنگی آویزان است؛ کش می آید و روی دستم می ریزد و سرعتش را بیشتر می کند. برای یک لحظه همه ی وجودم می لرزد و نفس عمیق صدا داری می کشم. شل می شوم و به پشت می خوابم.
نخ های دیگر روی سايت همسريابي اغاز نو می پیچد
دستم را که از شلوارم سایت همسریابی اغاز نو صفحه اصلی می آورم، جانورهای سفید کوچکی روی زمین می ریزند و در عکس زنی با سینه های درشت و سایت همسریابی اغاز نوین فرو می روند. دستمال سفیدی را از روی میز بر می دارم و روی زمین می کشم. اما هر چه بیشتر می کشم، رنگ آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو بیشتر به رنگ سبز مایعی در می آید که از دهانم آویزان شده بود. آن طرف اتاق در آینه به خودم نگاه می کنم. جوش های چرکی و سر سیاه سایت همسریابی اغاز نو ورود را فشار می دهم. از هر کدام نخی سفید سایت همسریابی آغاز نو می زند و در نخ های دیگر روی سايت همسريابي اغاز نو می پیچد.