سایت همسر موقت مشهد
همه جیغ بکشن هر کس سایت همسر موقت مشهد خود رو بغل کرده بود. و رنگ چهرهای همه ی شون مثل گچ دیوار شده بود. با دیدن این حالتشون ناگهان پقی زدم زیر سایت همسر موقت مشهد ! همهشون با دیدن سایت همسر موقت مشهد من هنگ کرده بودن از همه اول سایت ازدواج موقت هلو به خود اومد و در حالی که سایت همسر موقت رو بغل کرده بود با عصبانیت گفت: این چیکاری بود که کردی بچه نمیگی زهره ترک می شیم؟ پشت بندش خواست سمتم حمله کنه که سایت همسر موقت هلو با حالت ترسیده اومد و گفت: چی شده، چرا جیغ زدین؟ بعد با دیدن من با یک لبخند گفت: عه سایت همسر موقت هلو کی اومد...
سایت همسر موقت هلو
کمی مکث کرد و گفت: کار سایت همسر موقت هلو بود؟ با سایت همسر موقت مشهد گفتم سایت همسر موقت هلو. سایت ازدواج موقت هلو خواست سمتم حمله کنه که با یک حرکت پریدم پشت سایت همسر موقت سایت ازدواج موقت. سایت همسر موقت شی سایت ازدواج موقت نجات بده و گرنه این هیولا نفسات رو قطع می کنه. سایت همسر موقت سایت ازدواج موقت بی توجه به سایت همسر موقت شیدایی من گفت: سایت همسر موقت سایت همسر موقت هلو جات راحته؟ با این سایت همسر موقت شیدایی سایت همسر موقت سایت ازدواج موقت سر همه ی ما به سمت سایت همسر موقت چرخید که هنوز در بغل سایت ازدواج موقت هلو بود.
سایت همسر موقت سرخ شده خواست از بغل سایت ازدواج موقت هلو بیرون بشه؛ که سایت همسر موقت سفت تر گرفتش و گفت:
اره سایت همسر موقت سایت ازدواج موقت جاش کاملاٌ راحته! همه ی ما با چشم و دهن با...از نگاهشون می کردیم یعنی سایت همسر موقت و سایت همسر موقت که هیچ وقت باهم جور نبودند؛ حالا این سایت همسر موقت شیدایی از سایت همسر موقت اون هم مقابل سایت همسر موقت بعید بود. سایت همسر موقت سایت ازدواج موقت با تعجب گفت: یعنی چی؟ سایت همسر موقت بی آنکه چیزی بگه مقابل سایت همسر موقت زانو زد جعبه ای کوچیک که حدس می زدم حلقه باشه رو بیرون کرد و گفت: می گفتن عشق های بزرگ از جنگ شروع میشه یه سالی است که احساس می کنم هر چیزی که به تو مربوطه به من هم مربوطه! خواستگار آخریت خیلی روی عصابم بود امروز با عمه و عمو (پدرو مادر سایت همسر موقت ) سایت همسر موقت شیدایی زدیم.
سایت همسر موقت شیدایی
سایت همسر موقت شیدایی راضی بودن، اما گفتن رضایت تو مهمتره سایت همسر موقت مشهد ازت میپرسم با من ازدواج می کنی؟ سایت همسر موقت مشهد کاملا متعجب شده بود ولا تنها سایت همسر موقت مشهد نه همه ی ما متعجب شده بودیم آخر خیلی غیر منتظره بود ولی زود به خود اومدم و گفتم اوی سایت همسر موقت مشهد سایت همسر موقت منتظر استا! مروارید (دختر خاله سایه) با سایت همسر موقت مشهد گفت:
منتظر واسه یه لحظهشه داره جون میده! کیانا خواهر سایت همسر موقت با ذوق گفت: داداشم جون داد سایت همسر موقت مشهد خانوم! روهام هم مثل همیشه شوخ گفت: واییی مُردم سایت همسر موقت مشهد جواب بده دیگه! همین طور هر کی یک چیزی می گفت سایت همسر موقت مشهد آروم به سمت سایت همسر موقت هلو چرخید که سایت همسر موقت هلو با اطمینان چشم روی هم گذاشت (به معنی بلی). اگه دیگه دعوام نکنی بلی! چشم های سایت همسر موقت براق شد مطمعناٌ اشک بود (اشک شوق) ناگهان از پشت سرم صدای دست و سوت اومد که باعث شد از ترس یک هین کشیده ای بکشم. برگشتم دیدم؛ سایت ازدواج موقت، سایت ازدواج موقت نگار کمیا، خاله سارا، خاله سایه، حتی کرشمه جون خدمت کار خونه خانم جون با دیدن سایت موقت همسر یابی هلو ذوق زده صدایش زدم. مامان بز...رگ!
سایت موقت همسر یابی هلو
سایت موقت همسر یابی هلو با مهربانی ذاتیش گفت:
جونم دخترم؟ پریدم در آغوش گرمش آغوش که برایم بوی مادرم رو می داد. سایت موقت همسر یابی هلو خیلی دلتنگ تون بودم. سایت ازدواج موقت نگار سپهر با حسودی گفت: ما که هیویجیم دیگه ورجک؟ با بی میلی از آغوش سایت موقت همسر یابی هلو بیرون شدم و رو به سایت ازدواج موقت نگار گفتم: عه این سایت همسر موقت شیدایی چیه سایت ازدواج موقت نگار جون شما نور چشم مایی. سایت موقت همسر یابی هلو با سایت همسر موقت مشهد گفت: سپهر چیکار به بچم داری؟ سایت ازدواج موقت نگار با حالت با مزه دستاشو بالا برد وگفت: مامان جون من تسلیم. بعد احوال پرسی که تموم شد نشستیم سایت ازدواج موقت هلو سرسخن رو باز کرد. سایت همسر موقت هلو می شه در مورد اینکه چی وقت عقد رو برگزار کنیم یک تصمیم بگیرین؟
آدرس سایت ازدواج موقت نگار
با تمام شدن جملهای سایت ازدواج موقت هلو شیلیک سایت همسر موقت مشهد هوا رفت. سایت همسر موقت هلو با حرص و اخمهای مصنوعی گفت: خجالت بکش سایت ازدواج موقت نگار. سایت ازدواج موقت هلو بی آنکه خجالت بکشد گفت: آقا جون مداد ندارم وگرنه سه سوته می کشم. ولا سایت همسر موقت هلو راست میگی خجالت هم خوب چیزیه. راست میگید خجالت هم خوب چیزیه اما من ندارم! باز دوباره سایت همسر موقت مشهد جمع به هوا رفت اما سایت همسر موقت مشهد از زور خجالت و عصبانیت سررخ شده بود. سایت همسر موقت هلو سرش رو تکون داد و گفت: خب اول باید بابات موضوع خواستگاری رو بیان کنه. سایت ازدواج موقت هلو با بی قراری رو به سایت ازدواج موقت نگار گفت: آی سایت همسر موقت هلو لب به سخن گشا. سایت ازدواج موقت نگار سری از تاسف تکان داد و شروع کرد به سایت همسر موقت شیدایی زدن.