- . من هم لبخند زدم که گفت: -سایت همسریا بی من قربون آبجی کوچیکم برم که اینقدر حواس پرته. پاییزجونم من که قبالً بهت گفته بودم که اینها اصالً برای من اهمیتی نداره. من اگر میخوام همسر سایت همسریابی توران بشم فقط و فقط به خاطر اینکه از هر لحاظی همدیگه رو درک میکنیم و خصوصاً سایت همسریابی شبیه به همه و قوه درکمون به هم نزدیکه و به قول بنفشه شاخکهامون شبیه همه.. .. خندیدم و گفتم: -بهار تو چرا یانقدر با من فرق داری؟ اصالً چرا من اینقدر با تو فرق دارم. -پاییز منم مثل تو بودم اما خیلی وقت پیش.
- من نشستم فکر کردم. فکر کردم و فکر کردم تا سایت همسریابی تونستم عوض بشم. پاییز من میدونم تو اونقدر راغبی که راجع به دنیا بدونی. میدونم دوست داری بدونی از کجا اومدی و به کجا میری. اما آبجی خشگلم تا وقتی خودت نخوای هیچ کدوم از اینها تحقق پیدا نمیکنه. فقط کافی بخوای. تو بخواه تا برات همه چیز بیاد. همه آگاهی ها میاد همه چیز پاییز. به قول حافظ، حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت سایت همسریابی توران طایر فکرش به دام سایت همسریا بی افتاده بود. آره آبجی خشگلم تو بخواه اونی که اون باال نشسته اگه بدونه تو میخوای کمکت میکنه تا بشناسیش. کمکت میکنه تا کشفش کنی. پاییز خیلی دلم میخواد حرفهایی رو بزنم بهت که کمکت کنه. اما میترسم.
- میترسم که با اعتقاداتت جور در نیاد و باعث بشه از سایت همسریابی رونده از اونجا مونده بشی. وگرنه من خیلی حرفها دارم بزنم از اینکه چی شد که آدم به دنیا اومد. چی شد که از بهشت رونده شدند. چی شد که تولید مثل ادامه پیدا کرد. سایت همسریابی شیدایی بعد از مردنمون چی میشه. سایت همسریابی هلو کجا میریم. آخرش چیه. چی میشه که از یک نفر به وجود اومدیم و یک نفر از دینا میریم. پاییز تا حاال فکر کردی که این همه آدم چقدر طول کشیده که شدن این همه؟ سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور چقدر طول میکشه که دوباره این همه آدم بشن یک نفر؟ وای پاییز اونقدر بحث شیرین و لذت بخشی که دلم همکه دونسته هامون یک جا در اختیارت بزارم اما حیف نمیتونم.
سایت همسریابی توران با اعتقاداتی که داریم
میترسم مشکلی برات پیش بیاد. با تعجب پرسیدم: -چه مشکلی سایت همسریابی هلو؟ آهی کشید و در حالی که با ناخونهاش بازی میکرد گفت: -سایت همسریابی توران با اعتقاداتی که داریم متفاوت هست که تعجب کنی. اونقدر عجیبه که شک کنی. اما عجیب تر اینکه اینها رو چطور تو ذهنمون فرو کردند. اونقدر ذهن ما مسمومه که جایی برای پذیرش حقیقت نیست.
سایت همسریابی بهترین همسر وقتی برمیگردم
ایناها همین سایت همسریابی بهترین همسر وقتی برمیگردم میگم امام ها هم انسان بودند میبینی چقدر ناراحت میشه؟ می بینه چی میگه؟ میگه تو میخوای عجر و منزلت سایت همسریا بی رو بیاری پایین. اما سایت همسریا بی هلو بهش بفهمونم که سایت همسریابی شیدایی اینطوری نیست.
من میخوام بگم بابا اگه سایت همسریا بیتو کربال قیام کرد سایت همسریابی شیدایی هم کل عرض کربال. کل یوم عاشورا. چرا هیچ کس این رو نمیفهمه؟ چرا نمیخوان درک کنن که اگه حسین حسین شد منم میتونم بشم. امام حسین حسین زمان خودش بود و حسین فهمیده هم سایت همسریابی هلو دیگه تو زمان خودش. گاندی هم حسینی دیگه. حتماً حسین بودن به این نیست که چاقو به دست بگیری و بری مردم رو بکشی. آدم باید منش حسین رو داشته باشه.. . -به به میبینم که حسابی گرم صحبتید. هر دو سر برگردوندیم و با دیدن سروش سایت همسریابی شیدایی جا خوردیم. از اینکه اینطور ما بین صحبتهای سایت همسریا بی سروکلش پیدا شد کفری شدم و گفتم: -بله میبینید که شما هم ما بین صحبت ما سر و کلتون پیدا شد.. .. لبخندی زد و با صدای سایت همسریابی بهترین همسر که از گوشهای تیز من دور نموند گفت: -سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور بگزه اون زبونتو دختر.. .. خنده ام گرفت و مثالً به روی خودم نیوردم که شنیدم.