خم شدم و با گریه ان را صاف کردم و بعد از اینکه سایت همسریابی 2 همدل عمیقی کشیدم دسته کلیدم رو برداشتم و دوباره به داخل پذیرایی رفتم و ان را همراه با دسته چک ارغوان روی میز گذاشتم و با نفرت به سمت در رفتم. دیگر هر چه بین من و سروش بود به پایان رسید. با خودم زمزمه میکردم که به پایان امد این دفتر حکایت همچنان باقیست. در رو بستم و برای بار اخر نگاهی به ساختمان انداختم و بعد با سایت همسریابی 2 همدل سر به زیر انداختم و به راه افتادم. قدمهایم به قدری سست و ناتوان بود که قدرت حرکت کردن نداشتم. همانند مورچه حرکت میکردم و با بغض دائماً نفس عمیقی میکشیدم تا مبادا اشکم سرازیر شود. درمانده بودم که کجا برم. چمدان کوچکم برخالف سبک وزنیش به قدری روی دستم سنگینی میکرد که ان رو به زمین گذاشتم و ان رو به دنبال خودم کشیدم. دیگه هیچ چیزی زیبا بود.
سایت همسریابی 2 همدلا و نسیمش میان درختان
نگاهم به درختهای پاییزی افتاد هوای خنک سایت همسریابی 2 همدلا و نسیمش میان درختان میپیچید و نغمه ترس سر میداد. با بغض گریه ام رو فرو خوردم و دستم رو برای اولین تاکسی بلند کردم. -بهشت زهرا؟ مرد سایت همسریابی 2 همدل نگاه عجیبی به صورتم انداخت و گفت: -خانم از اینجا خیلی بد مسیره شب هم... میان کالمش دویدم و گفتم: -اقا دربست حساب کن. به عقربه های ساعتم نگاه کردم که تازه شش و نیم عصر را نشان میداد. چطور این عقربه ها این قدر تنبل شده بودند؟ صدای موسیقی غمگینی که در فضای کوچک ماشین فکستنی راننده پخش میشد چشمانم رو از اشک تر کرد. سایت همسریابی دو همدل جدید هراز گاهی از اینه نگاهم میکرد و من بی توجه به او به منظره بیرون که رو به تاریکی بود خیره شده بودم.دلم به شدت گرفته بود و با خودم میگفتم که بیخود نبود که دیشب خواب بابا رو دیدم. خودش برایم الالیی میخوند. راستی چرا الالیی رو برام میخوند؟ چشمانم رو بستم و صدای خواننده در گوشم پیچید. چه صدای نرمی دشات. گرمی اشکهایم روی گونه هایم از سردی بدنم میکاست.
صدای سایت همسریابی 2 همدل رو شنیدم که با لحن کوچه بازاری میگفت: -ابجی کاری از دست من برمیاد؟ بدون اینکه سر برگردوندم گفتم: -فقط تندتر حرکت کن. صدای سایت همسریابی 2 همدلاید راننده رو شنیدم و که بعد از چند لحظه با صدایی نیمه بلند گفت: -دستش بشکنه ببین با صورتش چی کار کرده. انگار با خنجر به قلبم فرو کردند. گریه ام به هق هق تبدیل شد.
سایت همسریابی دو همدل جدید که وحشت کرده
سایت همسریابی دو همدل جدید که وحشت کرده بود صدای ضبط رو کم کرد و گفت: -ابجی گریه نکن. اگه کاری کمکی از دست من برمیاد بگو کوتاهی نمیکنم. ببینم جا و مکان داری؟ سایت همسریابی 2 همدلاید رو تکون دادم و میون گریه گفتم: -سایت همسریابی 2 همدلا صداش رو زیاد کن. مرد راننده دوباره الاهلل اال اهلل گفت و صدای ضبط رو زیاد کرد. انقدر خسته بودم و تنم میسوخت که نفهمیدم کی خوابم برد. وقتی چشمانم رو باز کردم مرد راننده خطاب به من گفت: -ابجی همینجا وایمیسم برگرد بیا.
با نگاهی گیج اطرافم رو نگاه کردم و با دیدن قطعه 188 گفتم: -بپیچ داخل اینجاپدر جان. او نگاهی از داخل اینه به من انداخت و سر تکان داد. با ابی که از شیر اورده بودم سنگ قبر پدر رو شستم و خودم رو روی سنگ انداختم و صورت زخمی ام رو روی سنگ گذاشتم: -اخ سایت همسریابی دو همدل جدید جونم کجایی که ببینی دخترت چقدر خوار شد. کجایی ببینی که سایت همسریابی 2 همدلا. سروش عزیز من چه افتراهایی به دخترت زد. کجایی که ببینی سروشی که از گل نازکتر به من نمیگفت صورتم رو با دستاش گلگون کرد حقیرم کرد لباسم رو پاره کرد داغونم کرد و خوردم کرد. سایت همسریابی 2 همدلاید کجایی که بدون تو هیچم. بابایی دارم داغون میشم. نمیدونم دردم رو به کی بگم. نمیدونم چرا سایت همسریابی 2 همدلا شدم تا سروش هر چی دلش خواست بارم کرد. بابا.. بلند شو بابا و بهم بگو چه خاکی تو سرم بریزم. بهم بگو کجا برم. سایت همسریابی دو همدل جدید دارم دیونه میشم. بابا بلند شو. سایت همسریابی 2 همدلاید ببین بی یاور شدم. بابایی عزیزم. بابا چرا من رو تنها گذاشتی؟ حاال من دردم رو به کی بگم ؟ از غم و غصه هام ؟ از ناراحتی هام؟