اره من اشتباه کردم. من فکر می کردم میتونم با این کار طهوران ورود رو برگردوندم دریغ از اینکه همسریابی موقت طهوران با رفتن تو داغون شد. نمیدونستم عشق و عاطفه سروش به تو اونقدر هست که میتونه زندگیش رو از این رو به اون رو بکنه. سرفه های خشکش که میان کلماتش وقفه ایجاد میکرد نه تنها باعث ایجاد ترحمم نشد بلکه بدتر نفرتم رو برانگیخته بود. او بعد از کمی مکث دوباره ادامه داد در حالی که من هنوز نگاهم به دیوار روبرویم بود و از روی زمین بلند نشده بودم. -اصرارهایم برای برقراری تماس با تو هیچ نتیجه ای در بر نداشت... برای همین تصمیم گرفتم دست به کاری بزنم که تو رو در عمل انجام شده قرار بدم. میدونستم که تو و همسریابی موقت طهوران همدیگه رو دوست دارید. اما از اونجایی که هیچ وقت دوست نداشتم توسط کسی رو دست بخورم برام خیلی سخت بود که طهوران ورود بی توجه به انتخاب من که پری بود به سراغ دختری بیاد که... که از خدمه منزلم بود. این تصمیم ناگهانی رو با برشکست کردن همسریابی موقت طهوران عملی کردم و به اون وسیله تونستم تو رو به دفترم بکشم. میدونستم تو طاقت شکست سروش رو نداری، برای همین دست روی نقطه ضعفهای تو گذاشتم و خواستم از این طریق وسوسه ات کنم تا از زندگی سروش خارج شی.
طهوران ورود ازم پول خواستی شصتم خبردار شد
اما تو زرنگتر از چیزی بودی که من فکر میکردم. زمانی که متعاقب با مبلغ ضرر طهوران ورود ازم پول خواستی شصتم خبردار شد که تو این پول رو برای همسریابی موقت طهوران میخوای و مجبور شدم اون قرارداد رو بهونه کنم تا با امضای اون بتونم از تو در صورت فسخ قرارداد و عمل نکردن به اون شکایت کنم اما این موضوع من رو راضی نکرد و تصمیم گرفتم با سروش این موضوع رو در جریان بذارم.
طهوران صیغه موقت همون زمان کنارم بود
زمانی که اون روز با تو تماس گرفتم تا محل قرار رو که جلوی رستوارن بود اعالم کنم طهوران صیغه موقت همون زمان کنارم بود و صدای تو رو میشنید. باورم نمیشد بعد از شنیدن صدای تو اونقدر داغون بشه اون به هیچ وجه قبول نداشت که تو این کار رو باهاش کردی و من هم مجبور شدم برای اثبات این کار تو اون رو نگه دارم تا هوتن با قرارداد امضا شده برسه... سرفه هایش وحشتناک شده بود و هوتن زنگی که باالی سر ارغوان بود رو فشرد و چند لحظه بعد اتاق پر شد از پرستارها و پزشکان که ما رو از اتاق بیرون کردند. روبروی در اتاق او به دویار تکیه داده بودم و به حالی که اون لحظه طهوران ورود داشت فرک میکردم.
او بی رحمترین پدر عالم بود. چطور تونسته بود با سایت ازدواج موقت رایگان این کار رو بکنه. ایا می ارزید به شکست غرور عزیزش؟ هوتن روبروی من ایستاد و مسیر دیدم رو قطع کرد. سرم رو با نفرت باال گرفتم و هوتن گفت: -موقعی که سروش رو توی اون وضعیت دیدم از خودم بیزار شدم و مخصوصاً زمانی که فهمیدم عمو نقشه شکست مالی رو برای سروش کشیده بود. من تا به اون لحظه فکر میکردم تو در حق طهوران صیغه موقت بد کردی اما... دستی به موهاش کشید و ادامه داد: -هیچ چیز به جای اول برنگشت. سایت ازدواج موقت رایگان هیچ عالقه ای به دیدن هیچ کدوم از ما نداشت. شب و روزش رو توی خونه ای که با تو سهیم بود میگذروند و در هفته یک بار به دیدن مادرش می اومد. خوب یادمه اون روزها عمو برا برگردوندن طهوران صیغه موقت به زندگیشون، به شرکت به پری. خیلی نقشه ها کشید اماباز هم سروش بی اعتنایی کرد به پری به شرکت به ثروت. روزهای خیلی سختی براش بود. درکش میکردم. بارها دیده بودمش. با اینکه سعی میکرد چیزی بروز نده اما داغون بود و این از رفتارش مشخص بود. زنعمو به اصرار میخواست اون رو همراه خودش به امریکا ببره اما سایت ازدواج موقت رایگان اینجا نفس میکشید. تو خونه اش. تو جایی که عشقش نفس کشیده بود. بارها با دیدن حاالت روحی طهوران صیغه موقت خواستم حقیقت رو بهش بگم اما به محض اینکه دهان باز میکردم انگار قفل محکمی بر لبهام مینشست. یا زمانی که میتونستم قفل رو بشکنم سایت ازدواج موقت رایگان به محض شنیدن اسم تو چنان فریادی به سرم میزد ک