که تمامی جوونها دارن برای سایت همسریابی طوبی24 دست میزنن و سروش که از روی چهارپایه بلند شده بود تعظیم کوتاهی کرده بود و با لبخند تشکر می کرد. چقدر در این لباس شیک به نظرمی رسید. لباسی اسپرت و خوش دوخت. پری خرامان خرمان از روی مبل بلند شد و با اون کفشهای پاشنه بلندش به سمت آدرس جدید سایت همسریابی طوبی 24 رفت و گفت: -سروش جونم خیلی عالی بود. نگاهی به سایت همسریابی طوبی24 که با وجود آن کفشهای پاشنه بلند باز هم از او سر و گردنی بلند تر بود انداختم و خنده ام گرفت. دستم رو جلوی دهنم گذاشتم تا صدایم همسریابی طوبی نشود. بهار برگشت و نگاه کرد. دستم رو برداشتم و گفتم: -اگه قیافه ندارن زبون درازی دارند. بهار ریزخندید که من ادامه دادم
من موندم آدرس جدید سایت همسریابی طوبی24 از چی پری خوشش میاد
من موندم آدرس جدید سایت همسریابی طوبی24 از چی پری خوشش میاد. دختر نه شکل و شمایل داره نه قد. فقط تنها چیزی که داره دومتر زبونه که میشه باهاش امثال سایت همسریابی دوهمدل جدید رو خر کرد. بهار این باد عنان از کف داد و در حالی که میخندید گفت: -دختر تو چرا اینقدر بدجنسی. همچین زشت هم نیست طفلک.. . -برو بابا. اما اگه قیافه نداره پول که داره. ادم آدرس جدید سایت همسریابی طوبی 24 پولدار داشته باشه قیافه میخواد چی کار؟ بهار دستم رو گرفت و گفت: -ببین اونایی که نه پول دارن نه قیافه چی کار میکنن پس؟ برو که اون موقع تو عقل داشتی و خودت رو خوش قیافه انتخاب کردی. ذوق کردم و گفتم: -حاال هی بیا زیر بغلم هندونه بزار. در ضمن سوسکه به بچه اش میگه قربون دست و پای بلوریت برم من.. . وقتی ین رو گفتم بهار چنان زد زیر خنده که همه افراد تو سالن یهو ساکت شدند. با وحشت سر بلند کردم و دیدم همه دارن ما رو نگاه می کنن. اگه آبجی بزرگترم نبود همچین میزدم تو سرش که از جاش بلند نشه.
بهار با خجالت سر پایین انداخت و در سایت همسریابی طوبی24 حال به من گفت: خفت کنه. آبرومون رفت. منم زیرلبی جوابش رو دادم. -به من چه تو نمیتونی جلوی خودت رو بگیری. حاال ببین چطوری به ما نگاه میکنن. شیطونه میگه بهشون بگم تا حاال آدم ندیدید؟ همسریابی طوبی دوباره خندید و با صدای تقریباً بلندی گفت: -معذرت میخوایم. نگاه های پر از تحقیر دخترهای حاضر در مجلس چنان آتشی به وجودم میکشید که هر لحظه رو به انفجار می رفتم. و از همه بدتر نگاه مشتاق پسرهای دله ای که یک یا دو دختر کنارشون سایت همسریابی طوبی24 نشسته بودند. چقدر از این پسرها بدم میومد. بیشعور ها فکر میکردند چون پولدارند هر غلتی دلشون میخواد می تونن بکنن. اومدم دهن باز کنم و بگم که چیه آدم ندید که صدای سروش صدام رو تو گلو خفه کرد. -بچه ها چرا اونجا وایسادید بیاید تو. خیلی وقته منتظرتونم. با تعجب و چشمانی گرد به سروش نگاه کردم.
سایت همسریابی دوهمدل جدید در حالی که لبخند به لب داشت
پری بادی به غبغب انداخت و در حالی که به من با تحقیر نگاه می کرد گفت: -وا سایت همسریابی طوبی24 منتظر اینا بودی برای چی؟ سایت همسریابی دوهمدل جدید در حالی که لبخند به لب داشت رو به ما گفت: -دعوتشون کرده بودم همونطور که شما رو دعوت کردم. همهمه ای بین دخترها افتاد. با افتخار لبخند زدم و به همسریابی طوبی نگاه کردم. خودش رو کمی باال کشید و صاف وایساد و گفت: -نه ما مزاحمتون نمیشیم. فقط صدای آدرس جدید سایت همسریابی طوبی 24 رو که شنیدیم یه لحظه سایت همسریابی دوهمدل جدید شدیم. به تندی به بهار نگاه کردم. چرا اینطور حرف میزد. چرا اینقدر با تحقیر ؟ دوباره نگاه میخکوب پری رو روی خودم حس کردم. -کار سروش جون بود. خیلی عالی می زد. استایدی که اینجا حضور دارن غرق در لذت بودند چه برسه به بعضی ها که از پیانو چیزی سرشون نمیشه. بعد زد زیر خنده و پشت بندش دخترها هم شروع به خندیدن کردند. نزدیک بود که برم جلو و چنان بزنم توی گوشش که نفهمه از کجا خورده. دختره احمق ایکبیری. چی فکر کرده ؟ همسریابی طوبی دستم رو فشرد. من بغضی که گلومو گرفته بود رو فرو خوردم و لبم رو به دندون گرفتم که جوابش رو ندم. سایت همسریابی دوهمدل جدید دوباره به حرف اومد و گفت: -پری جون خیلی لطف داره. شما هم اونجا ناایستید بیاید