ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مهرداد
مهرداد
33 ساله از خرمشهر
تصویر پروفایل سعید
سعید
36 ساله از تبریز
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
38 ساله از ساوه
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
26 ساله از تبریز
تصویر پروفایل ایران
ایران
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل دنیز
دنیز
21 ساله از بیرجند
تصویر پروفایل شهناز
شهناز
68 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل امیر
امیر
34 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل ایمان
ایمان
54 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل امیر حسین
امیر حسین
21 ساله از تهران

سایت همسریابی طوبی شیراز چند عضو دارد؟

سایت همسریابی طوبی شیراز هم که هنوز خوابه پاشدم رفتم جلوی پنجره شیشه رو باز کردم. یه باد خیلی خوب پیچید تو سایت همسریابی شيراز سرم و از پنجره بردم بیرون.

سایت همسریابی طوبی شیراز چند عضو دارد؟ - همسریابی


عکس های سایت همسریابی طوبی شیراز

همین طوری ماهم تازه رسیدیم ویلای شمال. خوش بگذره پس مرسی. برو دیگه کار نداری! نه مرسی زنگیدی. بای بای شام که خوردیم بدون هیچ کرم ریزی ای از طرف نیما رفتیم که بخوابیم.. با سایت همسریابی طوبی شیراز دراز کشیدیم. عکسهای سایت همسریابی طوبی گفت شمیم؟ هوم؟ میگم... تو عاشق شدی ؟ با تعجب گفتم چی میگی؟ حالت خوبه؟ اره خوبم. تو جواب منو بده نه... معلومه که نه چرا؟ چون الکیه. واقعی نیست..مال تو قصه هاست... اینارو میگی چون تا حالا تجربه نکردی شاید. ولی به نظر خودم اینطوریه. نمیدونم واقعا چی بگم.. ولش بابا حوصله داری در مورد سایت همسریابی طوبی صحبت میکنی اه بی احساس اصلاهم به احساس ربط نداره.

داشتم به سایت همسریابی طوبی فکر میکردم

خیلیم داره تو حالیت نیست باشه بابا تو حالیته. خوبه؟ کوفت بگیر بتمرگ بی شعور پتو رو کشیدم رو خودم. داشتم به سایت همسریابی طوبی فکر میکردم. واقعا یعنی چی؟! چرا عشق؟! مگه دوست داشتن چشه؟! چرا نباید مثل عشق های دیگه این سایت همسریابی طوبی که به جنس مخالف شیرین تر باشه؟! وای گیج میشم وقتی بهش فکر میکنم..سایت همسریابی شيراز پلکام بسته شد و خوابم برد.... اوم چه خواب خوبی بود. سایت همسریابی طوبی شیراز هم که هنوز خوابه پاشدم رفتم جلوی پنجره شیشه رو باز کردم. یه باد خیلی خوب پیچید تو سایت همسریابی شيراز سرم و از پنجره بردم بیرون. .. واای چه هوای خوبی اسمون ابی کمرنگ محشری شده بود. صاف و زلال. ..

لبخند رو لبم نشسته بود از این همه قشنگی. سرم و اوردم بالا به اسمون نگاه کردم عاشقتم... عاشق رفتم دوش گرفتم لباس عوض کردم و رفتم بیرون. رفتم تو اشپزخونه. سایت همسرگزینی شیراز نشسته بود و داشت صبحانه میخورد. به به رز خانم. کم پیدایی ؟! البته بهتر بگم فراری سایت همسریابی طوبی با اعتماد به نفس گفت نه واسه چی باید فراری باشم! کاری نکردم که بخوام ازت فرار کنم.. با تعجب گفتم هه.. مثل اینکه تو سایت همسریابی شيراز خونتون یادت رفته؟ اتاق؟ خونه ی ما ؟ نه یادم نمیاد. از چی حرف میزنی؟

سایت همسریابی شيراز که یادش نرفته

بابا این دیگه کیه فکر کرده انکار کنه کم میارم.. تو یادت رفته. سروش چی؟ سایت همسریابی شيراز که یادش نرفته سروش؟ چرا کم میاری پای سروش و وسط میکشی؟ داشتم کم کم عصبی میشدم از این ریلکسی و انکار کردنش من ؟! من کم میارم؟! تو... چه خبره؟ با صدای عکسهای سایت همسریابی طوبی حرفم قطع شد. رز گفت هیچی سایت همسرگزینی شیراز. شمیم از شونه ی چپ بلند شده.. امروز از اون روزاییه که پاچه میگیره.. و از اشپزخونه رفت بیرون..دختره ی عوضی. تا اومدم برم دنبالش عکسهای سایت همسریابی طوبی دستمو گرفت و گفت ولش کن شمیم.

بشین بگو چی شده. نه سایت همسرگزینی شیراز بذار برم حساب شو کف دستش بزارم شمیم کوتاه بیا دیگه.. اون نفهمه ولش کن نشستم دختره ی چندش عقده ای.. بگو چی شده؟ هیچی هیچی نشد جواب. درست بگو چی شده شهریار خواهش میکنم نپرس. چون نمیگم باشه میدونم اگه نخوای نمیگی..ولی میتونی رو من حساب کنی ممنون.

میدونم تو همیشه پشتمی سایت همسرگزینی شیراز

میدونم تو همیشه پشتمی سایت همسرگزینی شیراز لبخند زد و هیچی نگفت. مامان و بابا اومدن تو اشپزخونه. به به. .خواهر برادر باهم خلوت کردن. بله مامان جون. گلمون کم بود که شما اومدین مامان خندید و رفت چایی بریزه واسه خودشون. وقتی صبحانه تموم شد. رفتم بالا سایت همسریابی طوبی شیراز هنوز خواب بود رفتم ای بابا چرا بیدار نمیشه؟! رویا ؟! سایت همسریابی طوبی شیراز، پاشو دختر عکسهای سایت همسریابی طوبی یه تکون خورد و دوباره خوابید.

مطالب مشابه