من بالا رفتم چون لباس هام خیس بود. یه دوش گرفتم و لباس عوض کردم... موهام رو خشک و شونه کردم. رفتم پایین همه نشسته بودن و گرم صحبت. رفتم کنار سایت همسریابی شیدایی در تلگرام نشستم. گفتم عشق خاله اش چطوره؟ سایت همسریابی شیدایی در تلگرام لبخندی زد و گفت خوبه. گاهی اوقات یکم اذیت میکنه خوب کاری میکنه این اذیت نکنه کی اذیت کنه؟ اذیت کن فداشم راحت باش. سایت همسریابی شیدایی تلگرام خیلی بدجنسی. تا صبح به خاطر این فسقلی خوابم نمیبره. بس که حالت تهوع دارم... همینه دیگه. فکر کردی حامله بشی دیگه همه چی حله؟ خوب توهم مثل این مادربزرگ ها نمیخواد حرف بزنی. بچه ها کجان؟ داشتن شنا میکردن که منو نیما دنبال هم کردیم و شمارو دیدم سایت همسریابی شیدایی در تلگرام زد زیر خنده
اگه خودتو سایت همسریابی شیدایی اهواز رو میدیدی قش میکردی
وای سایت همسریابی شیدایی تلگرام اگه خودتو سایت همسریابی شیدایی اهواز رو میدیدی قش میکردی از خنده. خیلی باحال پریدی روش. میدونی سایت همسریابی شیدایی 692 هزار نفر آماده ازدواج دائم و موقت چی گفت وقتی داشتی موهای سایت همسریابی شیدایی اهواز رو میکشیدی؟ نه چی گفت؟ گفت دلم لک زده بود واسه دیدن شیطونی یه دختر ایرونی.. او چه کم اشتها. حالا نمیشد واسه پسر ایرونی دلش لک بزنه. سایت همسریابی شیدایی در تلگرام اصل مطلب رو بچسب خب بابا. همون موقع در باز شد و شهریار. رویا. رز و روزبه اومدن. ..فقط رز لباساش خشک بود بقیه همشون مثل موش اب کشیده شده بودن...
نکته ی جالبش این بود که رویا رو دوش سایت همسریابی شیدایی 692 هزار نفر آماده ازدواج دائم و موقت بود و داشت مشت میزد به سایت همسریابی شیدایی تلگرام که بزارتش پایین. هممون خندیدم. من به سامیار نگاه کردم تا ببینم عکس العملش چیه از کار شهریار. چشماش متعجب بود و همچین ذوق کرده بود از این کار که معلومه اون ور که بوده اصلا از این جور کارا نمیکرده. مشخص بود خوشحال که همچین جمعی رو دیده. سایت همسریابی شیدایی در تلگرامی با دیدن عمه رویا رو گذاشت رفت و سلام کرد. عمه سایت همسریابی شیدایی اهواز و معرفی کرد روزبه و شهریار با خوشحالی بهش سلام کردن رویا هم همینطور.
رز انگار یه غذای خوب و خوشمزه جلوش گذاشته بودن. با لبخندی به سایت همسریابی شیدایی 692 هزار نفر آماده ازدواج دائم و موقت نگاه میکرد. رفت جلوش با ناز و عشوه بهش سلام و خوش اومد گفت. دستشو برد جلو دست داد بهش. رویا رفت بالا که سرو وضعش و درست کنه. منم رفتم بالا گفتم بگو ببینم چی شده بود؟ چی بگم؟اینم داداشه تو داری؟ داشتم میرفتم از اب بیرون که یهو چند تا قورباغه رو نزدیک بود لگد کنم واسه همین یه جیغ بلند کشیدم. دوباره برگشتم تو اب سایت همسریابی شیدایی در تلگرامی که دیده بود واسه چی ترسیدم چندتا قورباغه گذاشت تو دستش و افتاد دنبالم.
گلوم جر خورد اینقدر جیغ کشیدم بالاخره گرفتم به زور انداختم رو دوشش و قورباغه ها رو میگرفت جلو منم که چندشم میشد تا همین اخری که قورباغه هارو انداخت بیرون از دستش. وای داشتم از حال میرفتم. .چقدر چندش بودن... بلند خندیدم.. ایول بهش حال کردم مرگ پاشو برو گمشو پایین به زور انداختم بیرون رفتم پایین کنار سایت همسریابی شیدایی در تلگرامی نشستم
سایت همسریابی شیدایی 692 هزار نفر آماده ازدواج دائم و موقت دمت گرم
و گفتم واای سایت همسریابی شیدایی 692 هزار نفر آماده ازدواج دائم و موقت دمت گرم چه باحال حرصشو در اوردی!! سایت همسریابی شیدایی اهواز بلند خندید و گفت وای سایت همسریابی شیدایی تلگرام نمیدونی چقدر با روزبه خندیدیم. جات خالی بود دستشو انداخت دور شونه هام و بغلم کرد. میوه داشتم پوست میگرفتم که مامان گفت به چی میخندیدین به ماهم بگین. سایت همسریابی شیدایی در تلگرامی کل ماجرا رو مفصل تعریف کرد همه قش کرده بودن از خنده.