ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
41 ساله از رودبار
تصویر پروفایل فرانک
فرانک
42 ساله از زنجان
تصویر پروفایل ارمان
ارمان
41 ساله از خوی
تصویر پروفایل الهام
الهام
25 ساله از رودبار
تصویر پروفایل امیر محمد
امیر محمد
27 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل حبیب الہ
حبیب الہ
50 ساله از تهران
تصویر پروفایل نگار
نگار
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
32 ساله از دامغان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل الناز
الناز
38 ساله از گرگان
تصویر پروفایل محمد
محمد
30 ساله از کرمان
تصویر پروفایل کیان
کیان
42 ساله از تهران

سایت همسریابی دو همدم جدید خارجی

سایت همسریابی دو همدم جدید کشیدم و از این فکرا بیرون اومدم. رسیدیم دم شرکت و تاکسی نگه داشت. سایت همسریابی دو همدم جدیدا رو بهش دادم و پیاده شدم.

سایت همسریابی دو همدم جدید خارجی - همسریابی


تصویر سایت همسریابی دو همدم جدید خارجی

-مامانم. با یادش بغض نشست توی گلوم، سایت همسریابی دو همدم جدید متوجه ناراحتیم شد اومد بغلم کرد: -سایت همسریابی دو همدم جدیدا من قربونت برم! ببخشید داشتم باهات شوخی میکردم. سایت همسریابی دو همدم جدیدی از این به بعد خودم تحویلت میگیرم. خندیدم و گفتم: -بکش کنار بابا، خفهام کردی! -خاک تو سرت، بهت محبت کردن هم نیومده! -کم حرص بخور! صبحونه بده بخورم برم که صدتا کار دارم. -مگه خودت چالقی؟! بردار بخور. نچ نچی کردم و برای خودم لقمه گرفتم. با دهن پر چایی شیرینم رو سر کشیدم و از روی صندلی بلند شدم. -دستت درد نکنه فرزانه جونم، من رفتم. -سایت همسریابی دو همدم جدید که چیزی نخوردی. کجا با سایت همسریابی دو همدم جدیدی عجله؟!

سایت همسریابی دو همدم جدید ازدواج نمیری؟

مگه با سایت همسریابی دو همدم جدید ازدواج نمیری؟ -نه امروز میخوام تنها برم. -باشه عزیزم، به سالمت. صورتش رو بوسیدم و ازآشپزخونه بیرون زدم. برای یه تاکسی دست تکون دادم و گفتم: -دربست! نگه داشت و سوار شدم. آدرس شرکت رو بهش دادم و به بیرون خیره شدم. به روزایی که با آرشام این مسیر رو میرفتیم و میخندیدیم فکر کردم. یه حسهایی تو وجودم بهش داشتم؛ مثل اینکه دارم عاشقش میشم. آرشام برام مهم شده! هرشب قبل خواب بهش فکر میکنم. به کاراش، به خندههاش، به چال روی گونهاش که چهقدر دلبره!

سایت همسریابی دو همدم جدید کشیدم و از این فکرا بیرون اومدم. رسیدیم دم شرکت و تاکسی نگه داشت. سایت همسریابی دو همدم جدیدا رو بهش دادم و پیاده شدم. در شرکت رو باز کردم و وارد شدم. منشی عجوزه نشسته بود تو جاش و من رو دید؛ اما اعتنایی نکرد. منم به حسابش نیاوردم و از کنارش رد شدم و پشت میزم نشستم که صدای نکرهاش بلند شد: -بهت یاد ندادن سالم کنی؟! -سایت همسریابی دو همدم جدیدا یاد دادن به آدما سالم کنم؛ اما من که اینجا آدمی ندیدم. -حیوون خودتی، درست حرف بزن! -چرا به خودت گرفتی؟ من کی بهت گفتم سایت همسریابی دو همدم جدید ازدواج صورتش مثل گوجه شده بود. توی دلم لبخند زدم. از اینکه تونسته بودم حالش رو بگیرم خوشحال بودم. داشتم سایت همسریابی دو همدم جدیدی که آرشام باید امضا میکرد رو مرتب میکردم که صدای هانی اومد: -به به سالم به دوست جونی خودم! حالت چهطوره؟ -سالم هانی جون! خوبم تو خوبی؟

سایت همسریابی دو همدم جدید ازدواج رفت توی اتاقش و نیم ساعتی گذشته بود

خوبم عزیزم. من برم توی اتاقم، تونستی بیا بهم سر بزن. سایت همسریابی دو همدم جدید ازدواج رفت توی اتاقش و نیم ساعتی گذشته بود که آرشام اومد. اخم کرده بود حسابی! بهم نگاه کرد و با سرش جوابباشه. سالمم رو داد؛ چون امروز باهاش نیومدم اینجوری رفتار میکنه. خب چیکارکنم؟! هر روز که نمیتونم با اون بیام، هم زشته و هم اینکه وابستهش میشم و این برام بده! شاید اون دوستم نداشته باشه و اینجوری من ضربه میخورم. سایت همسریابی دو همدم جدیدا رو برداشتم تا ببرم امضاشون کنه. نزدیک اتاقش شدم و چند تقه به در زدم. در رو باز کردم و وارد شدم. همچنان اخماش سر جاش بود و ذرهای کم نشده بود.سایت همسریابی دو همدم جدید ازدواج اینا سایت همسریابی دو همدم جدید که باید امضاش کنین. سایت همسریابی دو همدم جدیدی رو ازم گرفت و روی میزش گذاشت. به طرفم برگشت و گفت: -چرا امروز صبرنکردی با هم بیایم؟ -خب نمیشه که هر روز به شما زحمت بدم. -این حرفها چیه ترالن؟! دیگه کار امروزت رو تکرار نکن، میتونی بری! نگاهی بهش انداختم و به سمت در اتاق حرکت کردم. از دست این آرشام! نه میشه باهاش مخالفت کرد نه میشه کاری برخالف میلش انجام داد.

مطالب مشابه