ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل احسان
احسان
39 ساله از زابل
تصویر پروفایل دنیز
دنیز
21 ساله از بیرجند
تصویر پروفایل ماهان
ماهان
43 ساله از همدان
تصویر پروفایل ایران
ایران
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
26 ساله از تبریز
تصویر پروفایل مهلا
مهلا
25 ساله از تهران
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل امیر
امیر
61 ساله از اراک
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
44 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل شایان
شایان
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
38 ساله از ساوه

سایت همسریابی درقم

همسریابی درقم با ترس کانال همسریابی در قم میکرد و با التماس از من میخواست که موبایلش رو پس بدم. با دیدن حقیقت، اونم با چشمهای خودم یقین پیدا کردم

سایت همسریابی درقم - همسریابی


تصویر سایت همسریابی درقم

گفتم: آها. مسیجی برای موبایل همسریابی درقم اومد و طناز وقتی دید نگاهم سمتش نیست موبایل رو توی دستش گرفت و مشغول جواب دادن به پیام طرف بود. با گوشه چشمم نگاهش کردم و یکهو غیر منتظره موبایل رو از دستش کشیدم. موسسه همسریابی در قم با ترس نگاهم کرد و با تته پته پرسید: اژین چیکار میکنی؟ با خشم نگاهش کردم و چیزی نگفتم. خواست موبایل رو از دستم بگیره که این اجازه رو بهش ندادم و وارد پیج اینستا و تلگرامش شدم. با هر جمله ای که از پیامهاش میخوندم سرم تیر میکشید و فکم منقبض میشد.

همسریابی درقم با ترس کانال همسریابی در قم میکرد و با التماس از من میخواست که موبایلش رو پس بدم. با دیدن حقیقت، اونم با چشمهای خودم یقین پیدا کردم که واقعا یه احمق بودم! موبایل رو سمتش پرت کردم و با خشم از روی میز بلند شدم. موسسه همسریابی در قم انگار فهمیده بود، که گند کثافت کاریهاش در اومده شروع کرد به گریه کردن. به همسریابی موقت در قم  من تقصیری ندارم، مجبورم. با خشم خندیدم. مجبوری؟

سایت همسریابی در قم بیشتر زار زد

این همه پولی که بهت دادم بینیازت نکرد مگه، چرا مجبوری؟ تو واقعا کی هستی؟ سایت همسریابی در قم بیشتر زار زد. به گول خوردم. یه زن وقتی تو کارخونه کار میکردم، آنقدر تو گوشم خوند که آخر سر از راه به در شدم تورو باور کن! پوزخند تلخی زدم. چی رو باور کنم، باور کنم که تو یک.... دفتر همسریابی در قم جملهام رو خوردم و با نفرت نگاهش کردم. ازت حالم بهم میخوره همسریابی درقم از زنی مثل تو که دنبال خالی کردن جیب مردای احمقی مثل من هستی، هم خواب این و اون، حالم بهم میخوره! واقعا بَ ست نبود این همه پولی که بهت دادم! سایت همسریابی در قم التماسم میکرد. اژین یه لحظه گوش کن، به .... سرش فریاد زدم: خفه شو، نمیخوام گوش کنم اصلا نمیخوام ریختت رو ببینم، ببین به خاطر کی آتیش زدم به زندگیم!

ببین چقدر کثافت بودم که اومدم با یه زن شوهردار...! فکم منقبض شد و تمام وجودم لرزید. بدون اینکه سایت همسریابی در قم رو نگاه کنم با خشم بیرون اومدم و در رو محکم پشت سرم کوبیدم.تمام بدنم داشت از همسریابی موقت در قم میلرزید و دندونهام رو انقدر روی هم فشار داده بودم که تموم دندونهام درد گرفته بودن. سمت ماشینم رفتم و سوار سعی کردم به اعصابم مسلط باشم و با کانال همسریابی در قم از ماشین پیادهاش نکنم. دستمو دور فرمون قفل کردم و با کمترین صدای ممکن گفتم: همسریابی درقم پیاده شو! اشکهای سایت همسریابی در قم صورتش رو پر کردن و با گریه گفت: چرا نمیذاری توضیح بدم، چرا منو نمیفهمی آخه؟! با فک منقبض شده سمتش چرخیدم. چی رو میخوای توضیح بدی؟ واقعا با چه رویی الان اینجا نشستی؟

دفتر همسریابی در قم هستی که من میشناختم؟

تو همون دفتر همسریابی در قم هستی که من میشناختم؟ پوزخند زدم. تو کی این همه عوض شدی؟ همسریابی موقت در قم ... ؟ سایت همسریابی در قم با هق هق میون حرفم پرید. تمومش کن اژین، آره میدونم تبدیل شدم به یه آدم فاسد، یه آدم خراب! ولی چرا نمیپرسی چرا عوض شدی؟ موسسه همسریابی در قم دستم، گیجگاه سرم رو ماساژ دادم و گفتم: سرم داره میترکه، برو پایین!

مطالب مشابه