ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل نیما
نیما
36 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل آزاده
آزاده
45 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
32 ساله از دامغان
تصویر پروفایل پریسا
پریسا
38 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل محسن
محسن
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل هنگامه❤محمدیان
هنگامه❤محمدیان
39 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل سکینه
سکینه
29 ساله از خاش
تصویر پروفایل علی مرادی
علی مرادی
54 ساله از کوهدشت
تصویر پروفایل دانیال
دانیال
31 ساله از گرگان

سایت همسریابی بهترین همسر گزینی ایرانی

سایت همسریابی بهترین همسر گزینی شیدایی دوباره لحظه ها پر شده وبد از سایت همسریابی بهترین همسر گزینی پر شده بود از پاییز. پر از عشق. پر از احساس.

سایت همسریابی بهترین همسر گزینی ایرانی - همسریابی


تصویر سایت همسریابی بهترین همسر گزینی ایرانی

. اما باز هم سر خودم فریاد زدم و گفتم نگاهش رو چی میگی؟ اون رو هم انکار میکنی؟ و با امدن سایت همسریابی بهترین همسر گزینی به کنارم دیگه فرصتی برای پاسخ گویی پیدا نکردم و با ارامش دستش رو که برای گرفتن دستم دراز شده بود گرفتم و با هم قدم زنان دور شدیم.سايت همسریابی توران از زیبایی من رد لباس میگفت و من بی اختیار ذهنم به نگاه هیز پسرک میکشید. نمیتونستم افکارم رو صیقل بدهم اما سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 بی توجه به نگرانی من از زیباییم میگفت. هر دو رو به روی مغازه ای که لباسهای شیک مردانه ای داشت ایستادیم و من به سروش نگاه کردم و او سر تکان داد و هر دو به درون مغازه رفتیم تا با انتخاب هم کت و شلواری شیک برای سایت همسریابی بهترین همسر گزینی بگیریم.

هنوز حتی به این موضوع فکر نکرده بودم که سايت همسریابی توران توی اتاقک بهم گفته بود قرار فردا شب من همسرش بشم و تمام تالشم رو میکردم تا ذهن اشفته ام رو به سمت لباس هایی که میدیدم جمع کنم. هنوز هم تمام حواسم به سمت ان پسر بود با ان نگاه هیزش. نمیدونستم چرا نمیتونم ذهنم رو از او جدا کنم. با یاداوری نگاه هیزش به روی اندامم چندشم شد و بی اختیار سر تکون دادم. سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 که متوجه حالم بود با مهربانی پرسید: -سایت همسریابی بهترین همسر گزینی حالت خوبه؟ نگاهش کردم. چرا به اون احمق فکر میکردم؟ چرا از لحظه هام استفاده نمیکردم؟ لبخند زدم و با دستم به سمت کت و شلوارها اشاره کردم و پرسیدم: -نمیخوای به من بگی اینها به چه مناسبته؟

سايت همسریابی توران چه چیزی؟

لبخند زد و گفت: -هنوز متوجه نشدی؟ -سايت همسریابی توران چه چیزی؟ -مگه توی اتاق پرو بهت نگفتم.. .. با یاد اوری سخنش در اتاق پرو با کنجکاوی پرسیدم: -سایت همسریابی بهترین همسر گزینی شیدایی حرفها رو جدی زدی؟ -پس فکر کردی باهات شوخی دارم؟ بی توجه به حال من به سمت کت و شلوارها رفت و دست روی کت و شلوار نوک مدادی رنگی گذاشت و پرسید: -به نظرت به من کت وشلوار میاد؟ خندیدم و گفتم: -به شرطی که پیرهنش یاسی با کروات زرشکی رنگ باشه.. . خندید و با دستش به روی چشمش گذاشت و گفت: -به روی جفت چشم های عاشقم.. . خندیدم. او هم.. سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 بی خیال به لحظه های شاد در کنار او بودن فکر میکردم. با او میخندیدم و شوخی میکردم.

سایت همسریابی بهترین همسر گزینی شیدایی دوباره لحظه ها پر شده

با او که سرشار از انرژی بود و من رو هم سر شوق می اورد. سایت همسریابی بهترین همسر گزینی شیدایی دوباره لحظه ها پر شده وبد از سایت همسریابی بهترین همسر گزینی پر شده بود از پاییز. پر از عشق. پر از احساس. ای کاش لحظه های خوشی همیشه همینطور باقی مامند اما افسوس که. ... هر چقدر کنجکاوی کردم در مورد مراسم فردا شب چیزی نگفت و ان رو به فردا موکول کرد و فقط گفت که فردا سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 ما طی مراسمی به عقد هم در میایم. پیش خودم گفتم چی میشد اگر من هم مثل تمای عروسهای عالم لباس سپید میپوشیدم نه مشکی. لباسی پر چین با سایت همسریابی بهترین همسر گزینی شیدایی بلند نه لباسی اندامی با دنباله کوتاه. چی میشد اگر من هم مثل تمامی عروسهای دنیا برای خریدن حلقه ازدواج با همسرم به خرید میرفتم و با تب و تاب به فکر تهیه مراسم بودم. .. آهی از سر افسوس کشیدم که توجه سایت همسریابی بهترین همسر گزینی شیدایی جلب شد. دست از غذا خوردن کشید و با نگاهی کنجکاو پرسید: -پاییز ناراحتی؟ سرم رو تکون دادم و به ظرف چلوکبابم خیره شدم. ای کاش میشد حسرتهایم رو به رویش بیاورم اما میدانستم که خواه ناخواه باید همه چیز رو تحمل کنم. حداقل به خاطر داشتن سايت همسریابی توران باید همه جور حسرتی رو به دلم میگذاشتم. ای چی میشد..

مطالب مشابه