بسه پاییز. بسه تنها با این حرفها خودت رو عذاب میدی. مهم اینکه سایت همسریابی بهترین همسر جدید با محبت رو تنها متعلق به خودت داری و بس. .. سر خودم فریاد کشیدم و اینها رو گفتم. گرمی دست سروش رو روی دستم حس کردم. سرم رو ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر توران کردم و بی اختیار قطره اشکی روی گونه ام ریخت.. .. چرا اینقدر بی قرارم؟ -پاییزم چرا اینجوری میکنی؟ از من ناراحتی؟ سرم رو تکون دادم و گفتم: -سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر میترسم. چی میشد اگه ما هم میتونستیم مثل همه ادمهای این دنیا با هم ازدواج کنیم؟ سایت همسریابی بهترین همسر جدید نگاهش پر از حسرت شد. پر از شرم شد. سر به زیر انداخت و دستم رو رها کرد. انگار اون هم میدونست که روزهای سختی توی راهه. -سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر نمیخواستم ناراحتت کنم. -عزیزم من همه غصه ام غصه توست.
من میتونم همه سختی ها رو تحمل کنم به خاطر تو. اما. .. پاییز تروبه یه موقع تو این سختی ها جا نزنی. من رو تنها نزاری پاییز. سایت همسریابی بهترین همسر جدید همه فکر و ذکرم تویی. من فقط به امید تو با خانواده ام در افتادم. چون میدونم لیاقتش رو داری. چون دوستت دارم. تر و یه موقع تنهام نزاری پاییز که میمیرم. او هم مثل من بود. دل من هم گرفته بود. پس سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید هم میترسید. میترسید. از همون چیزی که من میترسیدم. دستش رو گرفتم و در حالی که نمیتونستم از ریزش اشکهام جلوگیری کنم گفتم: -بهم قول میدیم. باشه سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر... سرش رو بلند کرد. نگاهش طوفانی شده بود. چشماش قرمز شده بود. معلوم بود که به سختی جلوی ریزش اشکهاش رو میگیره. سرش رو تکون داد و نگاهش رو به چشمام ریخت و گفت: -قربون اون چشمات بشم. گریه نکن. سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید تو جیگرم رو اتیش میزنه. .. لبخند زدم. راسته که میگن خنده تلخ من گریه غم انگیز تراست. سایت همسریابی بهترین همسر جدید و من در جوار هم در حالی که دستهایمان در هم و نگاهمون در هم گره خورده بود.
ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر توران شدیم
در حالی که هر دو نیازمند محبت هم بودیم هم ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر توران شدیم که برای همیشه با هم بمانیم.
برای همیشه و تا همیشه و تا همیشه و مگر مرگ ما رو از هم جدا کنه. بعد از اینکه از رستوارن برگشتیم عقربه های ساعت ساعت پنج بعدازظهر رو نشون میداد و هیچ کدوم از ما حوصله حرف زدن هم نداشتیم. بعد از جو سنگینی که در رستوارن ایجاد شد حاال هر دوی ما در فکر بودیم و پیش خودمون فکر میکردیم که چقدر فاصله میان شادی و غم کم.ِ مامان راست میگه که فاصله بین غم و شادی یک تار مو.ِ یک تار مو؟ حاال به یقین رسیده بودم که در یک لحظه میتونیم صد و هشتاد درجه تغییر کنیم. یعنی فاصله بین خوشبختی و بدبختی هم همین قده؟ یک تار مو؟ نفس عمیقی کشیدم و چشمم رو به جاده دوختم. سایت جدید همسریابی بهترین همسر صدای موزیکی که از ضبط پخش میشد سکوت میان ما رو بهم میزد. زمانی که چشمام رو باز کردم. خودم رو در مقابل منزلی شیک دیدم. با تعجب به سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر نگاه کردم و پرسیدم: -اینجا کجاست؟
قوانین جدید سایت همسریابی بهترین همسر محقر برای گذراندن
یک تای ابروش رو باال انداخت و با لحنی بانمک گفت: -قوانین جدید سایت همسریابی بهترین همسر محقر برای گذراندن زندگی دو عاشق. .. لبخندم رو پررنگتر کردم و باز دوباره به خانه نگاه کردم. باز هم با همان لحن پرسیدم: -خوب عزیزم کدوم طبقه این خونه برای ماست؟ باز نگاهم رو از او گرفتم و به اپارتمان نگاه کردم. نمای بیرونی ساختمان زیبا و از سنگ بود. وقتی دست به دستطبقه هفتم... سایت جدید همسریابی بهترین همسر به سمت اسانسور رفتیم. پرسیدم: -خریدی؟ سرش رو تکون داد و گفت: -معلومه عزیزم. باز هم با همان تعجب که بیتر به سوالهای کودکانه میماند پرسیدم: -پولش رو از کجا اوردی؟ -از همون جایی که برای اون یکی اورده بودم. شب که سرم رو روی بالش گذاشتم لحظه های رو که در کنار سایت جدید همسریابی بهترین همسر در خونه جدیدمون سپری کرده بودم به یادم افتاد و شرمی گونه هام رو گلگون کرد و برای پرت کردن حواسم از اون موضوع به نمای خانه فکر کردم. ساختمانی حدود 08 متر که دارای دو خواب بود و سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید مبله با اشپزخانه مبله که تنها تفاوتش با این خانه ای که به نامم کرده بود نداشتن بالکن بود که در عوض پنجره های بزرگی رو به خیابان داشت که میتوانستی از ان منظره خیابان ها رو تماشا کنی. قوانین جدید سایت همسریابی بهترین همسر از همه هنرش استفاده کرده بود و در زیبا سازی نمای خانه سنگ تمام گذاشته بود.