میخواست با بی رحمی سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین و رو با رقمی از دستم خارج کند. او تنها چیزی که از ان بود نبرده بود عاطفه بود. ای کاش میفهمید که جای عشق و بزرگترین سایت همسریابی رو پول هرگز نمیتواند بگیرد. او کسی بود که فکر میکرد رویای زندگی تنها برای غصه ها و کتابهاست. چرا که نه. نباید هم اینطور فکر کند. چون او کسی بوده که پدرش به خاطر معامله ای که سود سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین و از ان به جیب میزد فخری خانم رو برایش خواستگاری کرده بود.
سایت همسریابی بهترین هم همین نقشه رو داشت
سایت همسریابی بهترین هم همین نقشه رو داشت.او هم میخواست هنر ابا و اجدادیش رو که اضافه کردن سرمایه بود رو به اجرا در بیاورد و در این میان سروش مهره اصلی این بازی بود. پس باید هم به هر طریقی شده من رو از زندگی پسرش جدا کند. حتی به قیمت شکستن عاطفه ای که ورود به سایت همسریابی توران 81 کلیک کنید میان بود. او برای عالقه من که هیچ برای عالقه و عشق پسرش هم پشیزی ارزش قائل نبود. از او و از تمامی امثال او متنفر بودم. سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین و گرگهایی بودند در لباس میش که یمخواستند از احساسات پاک و ادمهایی بیچیز مثل من تنها به نفع خودشان استفاده کنند. حاال در بزرگترین سایت همسریابی میان از دست دادن چند میلیون که چیزی نبود. جایی رو تنگ نمیکرد. به جایش از وصلت با فردی دیگر میلیونها به جیب میرخت و سرمایه بود که در حسابهای بانکیش میخوابید.
سایت همسریابی بهترین وقت میدم فکر کنی
اه که چقدر او سنگدل و بی رحم بود. -سایت همسریابی بهترین وقت میدم فکر کنی. دفعه دیگه که تماس گرفتم رقم میخوام. میخوام ببینم چه رقمی رو برای خوشبختی پسر من تعیید میکنی. گوشی تلفن که قطع شد گونه هایم از اشک اتش گرفت. بدنم یخ یخ بود و اشکهایم گرم و صورتم رو میسوزوند. او چقدر حیوان بود که خوشبختی پسرش رو جدا شدن از من میدانست. بزرگترین سایت همسریابی نمیفهمید که من عاشق پسرش هستم و سروش هم دیوانه وار من رو میخواست ای سایت همسریابی بهترین. خودت کمکم کن. بدون اینکه خریدهایم رو همراه خودم ببرم از فروشگاه خارج شدم و تمام راه فروشگاه تا خانه رو پیاده طی کردم و فکر کردم و فکر.... باید خطم روعوض میکردم تا اون لعنتی رنجم نده.
ورود به سایت همسریابی توران 81 کلیک کنید قرار باشه با هر بار شنیدن صداش اینطور داغون بشم سر ماه چیزی از من نمیمونه. وقتی به خانه رسیدم تن خسته ام رو به حمام کشاندم و زیر دوش رفتم و تازه انجا بود که با خیال راحت و پر صدا به گریه پرداختم و کم کم با نوازش اب که روی پوستم مینشست ارام شدم و با چشمانی پف کرده و تنی سست از حمام بیرون امدم و بدون اینکه موهایم رو خشک کنم لباس به تن کردم و تن بی حسم رو روی تخت انداختم و نفهمیدم کی خوابم برد.... با سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین و دستی روی گونه ام بیدار شدم. دوست ندشاتم چشمهایم رو باز کنم. سروش بود که با جمالت لطیف و پر احساسش من رو میطلبید. کجا بود پدرش تا ببیند احساس او به من غصه نبود. احساسش شعر نبود و عالقه اش از حساب و کتاب نبود. او عاشق بود و ورود به سایت همسریابی توران 81 کلیک کنید عاشقتر.
بدون اینکه چشمانم رو باز کنم دستش رو به دست گرفتم و بوسه بارانش کردم. سروش کنارم دراز کشید و با حرفهای عاشقانه اش من رو مست کرد و وقتی میان بازوان ستبرش قرار گرفتم دوباره چشمانم گرم شد و به خوابی سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین و فرو رفتم. چطور میتونستم از سروشم دل بکنم؟ او همه چیز من بود. ایا لطافت احساس او رو رقم های درشت پول داشت؟ ایا ورود به سایت همسریابی توران 81 کلیک کنید و گرمای بازوان عاشقش رو چک های سفید امضا و حسابهای پر از پول داشت؟ نه به هیچ رقمی اینطور زیبا و مهربان نبود.سایت همسریابی بهترین من نرمی و لطافت موهایش و سیاهی پر ستاره چشمانش رو ارامش بودن در اغوش او رو تختهای پر قو و اتاقهای بزرگ در خانه های دوبلکس و پنت هاس داشت؟