چرا؟ خب چون تو این یکی دو روز همهجا به هم ریخته شده بود. و از جلوی همسریابی آنلاین رایگان گذشت. موبایلم که زنگ خورد شماره صبا رو دیدم و برداشتم: سلام همسریابی اینترنتی رایگان چطوری؟ صبا همین که صدام رو شنید با صدای نگرانی گفت: چیشده، سرما خوردی؟ آره، یه کوچولو! همسریابی آنلاین رایگان هلو بمیرم برات، دکتر رفتی؟ نکنه، آره خیالت تخت، خب چطوری خوبی؟
آره خوبم ممنون. کجایی؟ هیچی من میگم این حامد مشکوک میزنه بگو نه. خندیدم: مگه بیچاره باز چیکار کرده؟ همسریابی آنلاین رایگان تلگرام تن صداش رو آرومتر کرد خب؟ خب و زهرمار. اینبار بلندتر خندیدم که اژین با تعجب نگام کرد. هی میگی خب، حامد از این کارا نمیکرد، نمیدونم چش شده. و بعد با صدای بغضداری گفت: آهو، نکنه زبونم لال بیماری چیزی گرفته و چند روز زندهست و میخواد جبران کنه؟
همسریابی اینترنتی رایگان این چه حرفیه میزنی آخه، مگه شوهر آدم هرکاری که میکنه بایدی تو کارش هدفی باشه؟ خب خریده مبارکت باشه، این شکاکیت داره؟
همسریابی اینترنتی بین المللی رایگان تو نمیگیری
همسریابی اینترنتی بین المللی رایگان تو نمیگیری اصلا من چی میگم. چند ثانیه سکوت کرد و گفت: بعدا بهت زنگ میزنم همسریابی آنلاین رایگان تلگرام اومد. و بعد قطع کرد. به صفحه گوشیم نگاه کردم و با لبخند سر تکون دادم. واقعا این همه حساسیت همسریابی آنلاین رایگان رو درک نمیکردم، شوهرش قبول دارم قبلا از این کارا نمیکرد ولی شاید میخواسته جبران کنه و نمیدونم چرا همسریابی آنلاین رایگان تلگرام شک داشت به کاراش. همسریابی انلاین دوباره زنگ خورد و اینبار شیرین بود. سلام دختر چطوری خوبی؟
همسریابی آنلاین رایگان هلو چطوری؟
لبخندی زدم: خوبم، همسریابی آنلاین رایگان هلو چطوری؟ از صدات معلومه چقدر حالت خوبه، منم بد نیستم زنگ زدم بگم فردا برات سوپ و پای مرغ میذارم و میارم نمیخواد، دستت درد نکنه. چی چی رو نمیخواد، حالت که خوب نشده هیچ داری بدترم میشی، من فردا میام باشه؟ باشه، همسریابی آنلاین رایگان! باشه پس. عه، شیرین کجا؟ بلند خندید: همسریابی اینترنتی رایگان از شرکت نیومدم خونه، بعدا میزنگم. باشه. و کمی پکر شدم. ولی یه ربع نگذشته بود که شماره بدون اسم روی صفحه گوشیم خودنمایی کرد.
با کمی تعلل دکمه سبز رو زدم. ولی هرچقدر میگفتم الو، صدای نفسهاش رو میشنیدم و چیز دیگهای نمیگفت و آخر سر قطع کرد. همسریابی اینترنتی بین المللی رایگان با کنایه رو به من گفت: مخابراتی مگه؟! زبونم رو براش در آوردم و گفتم: بله، چطور مگه؟ هیچی، یکم سرت رو خلوت کن، برات بهتره. من همینجوری دوست دارم! دوست داشته باش، ببینیم چی میشه. و سپس از کنارم گذشت. از پشت سرش براش شکلک در آوردم و همسریابی اینترنتی رایگان رو هی براش کج میکردم که همینطور که پشتش به من بود گفت: نکن دختر خوب، همسریابی انلاین و دهنت همینجوری کج میمونه، من هیچی پدر و مادرت عذاب میکشن.