ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل حسین
حسین
40 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل شیما
شیما
32 ساله از شیراز
تصویر پروفایل حامد
حامد
30 ساله از لنجان
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
44 ساله از شیراز
تصویر پروفایل امید
امید
46 ساله از تهران
تصویر پروفایل نرگس
نرگس
29 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از زنجان
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
21 ساله از اراک
تصویر پروفایل سارا
سارا
33 ساله از کرمان
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل بابک
بابک
35 ساله از تهران

سایت همسریابی افراد مذهبی ایرانی

توسط سایت همسریابی افراد مذهبی رایگان به من چه ربطی داشت؟من کجای این معادله بودم که سایت همسریابی افراد مذهبی قم همیشه با نفرت من رو نگاه میکرد؟

سایت همسریابی افراد مذهبی ایرانی - همسریابی


تصویر سایت همسریابی افراد مذهبی ایرانی

. و با مظلومیت خاصی گفت: -حتی ذره ای؟ -سایت همسریابی افراد مذهبی تو برای من تنها دخترخاله ای بفهم این رو.. . سایت همسریابی افراد مذهبی ترنم با دستش بینیش رو پاک کرد و شالش رو روی سرش مرتب کرد. هنوز هم هوای گریه داشت و این روخوب میشد از نگاهش فهمید.قدمی به جلو برداشت و سروش رو نگاه کرد و به راه افتاد. شونه هاش تکون میخورد و اشک میریخت. برای اولین بار بود که اینقدر دلم براش میسوخت. سایت همسریابی افراد مذهبی رایگان حق نداشت که با پری این کار رو بکنه. هر کسی نمیدونست من میدونستم که بعد از برگشتنش تمام مدت با سایت همسریابی افراد مذهبی ترنم بود و لحظه ای سایت همسریابی افراد مذهبی قم از او جدا نبود.

مگه اون روز خودش به من نگفت که عزیزم خطابش میکنه؟ سروش حق نداشت بعد از این همه مدتی که سایت همسریابی افراد مذهبی رو بازیش داده بود حاال با بی رحمی پسش بزنه و از خودش برونه.

سایت همسریابی افراد مذهبی امین ایستاد

سایت همسریابی افراد مذهبی امین ایستاد و بدون اینکه برگرده رو به سروش گفت: -یادت باشه که من انتقامم رو ازت میگیرم سایت همسریابی افراد مذهبی مشهد. نمیزارم بهش برسی.. . و با سروعت اون قسمت رو دور زد. یعنی سروش کس دیگه ای رو دوست داشت؟ کسی که سایت همسریابی افراد مذهبی قم هم از وجودش مطلع بود. برگشتم به سمت بهار. سایت همسریابی افراد مذهبی امین نگاهم کرد و اشکی رو که روی گونه ام چکیده بود رو پاک کرد. نفس عمیقی کشید و لبخند زد. چرا لبخند میزد؟دلیلش چی بود؟

مگه ندید که سایت همسریابی افراد مذهبی رایگان چطور پری رو مثل دستمال کاغذی استفاده شده دور میانداخت؟ چرا اینقدر راحت و بی خیال بود؟ چرا چرا؟ صدای سایت همسریابی افراد مذهبی مثل پتکی روی سرم نشست. برگشتم و با دیدن پری پشت سرم لبم رو به دندون گرفتم تا اشکهام جاری نشه. نگاهش صد و هشتاد درجه از اون مظلومیت چخیده بود و حاال سرشار از نفرت بود. -پاییز این لقمه ای که برداشتی واسه دهنت بزرگه. خفه میشی دخترِ بیشعور. .. با چشمایی که از شدت تعجب گرد شده بود نگاهش کردم. دلم میخواست اونقدر قدرت داشتم که چنان میزدمش تا از جاش نتونه تکون بخوره. چرا هر وقت از جایی کم می اورد سر من بیچاره خالی می کرد؟ سعی کردم قدم بردارم و به سمتش برم. اما انگار پاهام به زمین چسبیده بود. بدنم هیچ حسی نداشت. نمیتونستم دهانم رو باز کنم و بدنم یخ یخ بود. فشار دست بهار باعث شد صدایی که بیشتر شبیه ناله بود از دهانم خارج بشه. -پاییز حالت خوبه؟

سایت همسریابی افراد مذهبی قم ایستاده بود

نگاهم به صورت سروش چرخید که با فاصله کمی از سایت همسریابی افراد مذهبی قم ایستاده بود و نگران به من نگاه میکرد. آب دهانم رو قورت دادم و بدون اینکه بخوام سرم رو تکون دادم. صدای فریاد سروش مثل چکشی روی اعصابم میکوبید. -سایت همسریابی افراد مذهبی ترنم احترام خودت رو نگه دار. وگرنه هر چی دیدی از چشم خودت دیدی... پلک زدم و اشکهام به روی گونه هام سرازیر شد. به حدی بدنم یخ کرده بود که اشکها صورتم رو سوزوند. داغی اشکهام بدنم رو به حس آورده بود. حاال ذهنم، ذهنی که برای لحظه ای از کار افتاده بود رو به کار انداخته بود. ذهنم مثل ساعت کار میکرد و سواالت بود که به ذهنم هجوم می آورد. از خودم متنفر شدم که برای لحظه ای دلم به حال سایت همسریابی افراد مذهبی سوخته بود. چرا این طور با توهین باهام حرف زد؟ چرا سایت همسریابی افراد مذهبی مشهد مداخله کرد و از من دفاع کرد؟ چرا ؟ چرا؟ چرا؟ سایت همسریابی افراد مذهبی امین موضوع و نخواستنش توسط سایت همسریابی افراد مذهبی رایگان به من چه ربطی داشت؟من کجای این معادله بودم که سایت همسریابی افراد مذهبی قم همیشه با نفرت من رو نگاه میکرد؟ منظورش از اون حرف چی بود؟ من چی کار کرده بودم؟ چه لقمه ای برداشته بودم که قد دهنم نبود؟ -آره سروش میدونم. تو لیاقتت همین دخترِ کلفتِ بیچاره است. دختری که کسی تُف هم به روش نمی اندازه. .. صدای کشیده ای که به گوش سایت همسریابی افراد مذهبی ترنم خورد من رو از جا پروند. بی اختیار دستم رو روی گونه ام گذاشتم

مطالب مشابه