برای اینکه تو دوباره همسریابی دوهمدم بدون فیلتر داشته باشی
همسریابی دوهمدم در تبریز برای اینکه تو دوباره همسریابی دوهمدم بدون فیلتر داشته باشی، و پرواز کندی، با دستای خودش همسریابی دوهمدم بدون فیلتر تو رو کند! ساکت شده بود، دیگه حق حق نمی کرد. - می گی هنوزم دوستم داره ؟! -آره! - اگه نداشته باشه چی ؟! - اگه دوست نداشته بود، به ما خبر نمی داد تو قصرشونی! - پس بگو تو اون اتاق که چرا همش سوال ها، و حرف های بی مورد می زد! تو چشم هام نگاه می کنه و می گه: - یعنی داشته واسم وقت می خریده ؟! - شاید.. . در باز شد ؛ آراس و آدرینا، وارد اتاق شدن! همسریابی دوهمدم آدرس جدید - هیچی پیدا نکردم! - اینجوری نمی شه کاری کرد! همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت - خب از پر های من بکنین! گفت: آراس قبل از اینکه من حرفی بزنم - نمی شه، یه فرشته نصف قدرتش رو از همسریابی دوهمدم بدون فیلتر می گیره ؛ اگه پر تو رو بهش متصل کنیم، ممکنه دوتایی تبعید شید!!! - و برای همیشه قدرت هاتون رو از دست بدین! بهم چشم دوختن.
همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت
همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت - پس الان چی کار کنیم ؟! نورا با صدای ضعیفش گفت: - همسريابي دوهمدم ؟ به سمتش می چرخم و می گم: جانم ؟ دستش رو جلوم می گیره ؛ مشتش رو باز می کنه. به پر های تو دستش نگاه می کنم. فورا پرها رو بر می دارم! همسریابی دوهمدم آدرس جدید - اینا از کجا ؟! نورا به سختی جوابش رو داد - همسریابی دوهمدم در تبریز.. . بهم داد گفت.. . همسريابي دوهمدم می دونه چی.. . - فهمیدم عزیزم، خودت رو اذیت نکن. همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت - بی هوشش نمی کنیم ؟! - می کنیم.. .یک ساعتی می شه از اتاق خارج شده، و چشم های من تو این یه ساعت، که مثل یک سال گذشته بود، زوم اون شده بود!!! کلافه رو می کنه سمتم - چی می خوای یه ساعت داری می پاییم ؟!! قبول جونم رو نجات دادی، اما دلیل نمی شه با نگاهت قورتم بدی!! به چشم سومش متمرکز می شم، کاری می کنم شیفته ی من شه! چشم هاش رو باز و بسته می کنه؛ با شوق و ذوق بچه گونه می گه: - راستی اسمت رو نگفتی! با لبخندی که صاحبش فقط اونه، می گم: - فرشاد!! - او، چه اسمی ؟ فرشاد! اسمم رو چندین بار زیر لب زمزمه می کنه - می گم، تا به حال هم رو ندیدیم ؟! یعنی، اونم من رو به یاد می یاره! ؟ - چهرت، رفتارت، مخصوصا اسمت، خیلی واسم اشناست! - فکر نکنم، جایی هم رو دیده باشیم! - ببخشید ؟! با صدای همسريابي دوهمدم، چشم از عشق زندگیم می گیرم، و به همسريابي دوهمدم می دوزم! - بله ؟ - ممنون، بابت نجات آدرینا. - خواهش می کنم! - بهتره دیگه جمع ما رو ترک کنی! با اخم بهش زل می زنم، این دخترچقدر گستاخه، تا به حال کسی جرات نکرده، من رو از جایی که خودم به پای خودم وارد شدم، بیرون کنه!! و ذهن آدرینا، و تک تک بچه ها می رم؛ وقتی شستشویی ذهنیشون دادم، از ذهن هاشون خارج می شم. - باشه. هرجوری شما بگین!
همسریابی دوهمدم تلگرام ادامه می ده
قبل از اینکه، از روی مبل بلند شم، همسریابی دوهمدم تلگرام می گه: - لازم نیست بری! بدون هیچ گونه تغییر ظاهری می گم: - اما ساناز... - می دونم همسریابی دوهمدم جدید چی گفته، اما لازم نیست بری! همسریابی دوهمدم جدید متعجب بهش چشم می دوزه. همسریابی دوهمدم تلگرام ادامه می ده: - تک تک بچه ها، دوست دارن، توام کنار ما باشی ؛ مگه نه بچه ها ؟! همه، یک صدا تایید می کنن.با لبخند به قیافه ی متعجب همسریابی دوهمدم جدید چشم می دوزم، و با پوزخند معروفم نگاش می کنم! با بد کسی در افتادی دختر، کاری می کنم، از روی زمین محو شی! حسرت دیدن برسام، و خواهرت رو به دلت می زارم!!!! همسریابی دوهمدم جدید اعتراض می کنه. -اما همسریابی دوهمدم تلگرام. .. - بسه!! نمی خوام چیزی بشنوم! - باشه! با سرعت جمع رو ترک می کنه! همسریابی دوهمدم آدرس جدید با لبخند کنار همسریابی دوهمدم ورود به سایت می شینه، نمی تونم نزدیکشون رو تحمل کنم! با خشم به آراس چشم می دوزم. همسریابی دوهمدم آدرس جدید با لبخند رو به همسریابی دوهمدم ورود به سایت می گه: - نظرت چیه بریم کنار ساحل ؟! همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت با لبخند بهش چشم می دوزه - بریم! حسی بهم نهیب می زنه، به شدت هم رو دوست دارن! عصبی می شم، نمی ذارم با هم تنها باشین! چشم هام رو به روی هم می زنم، دروازه های شهر جادو، رو به ویلا باز می کنم!