ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
46 ساله از ساوجبلاغ
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل هنگامه❤محمدیان
هنگامه❤محمدیان
39 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل امیرحسین
امیرحسین
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل سید مهدی
سید مهدی
37 ساله از قم
تصویر پروفایل زهره
زهره
43 ساله از مشهد
تصویر پروفایل یحیی
یحیی
44 ساله از مشهد

سایت هسریابی سارا

سایت جدید همسریابی سارا من داره گریه میکنه. سوزش و درد دستم رو فراموش کردم و گفتم -سایت همسریابی سارا من... برگشت به سمتم و با نگاهی که چشمانش نمدار بود

سایت هسریابی سارا - هسریابی


تصویر سایت هسریابی سارا

گفتم کدوم گوری بودی؟ هسریابی سارا دهانم رو فرو خوردم و بی اختیار گفتم: -هیجا... دستم رو محکمتر فشرد و گفت: -به من دروغ نگو. گفتم کجا بودی؟ بغضم ترکید و اشکهایم پرده دیدم رو تار کرد. دلم گواهی میداد که سروش از همه چیز خبر داره. نگاههایش اتش به قلبم میکشید. -هسریابی سارا حرف میزنی یا همینجا خفه ات کنم؟ -چرا داد میزنی؟ -ساکت شو و فقط جواب من روبده.گفتم کدوم گوری بودی؟ -رفته.... ب...ودم سایت همسریابی سارا...ه ماما...مامان... -چرا دروغ میگی؟ چرا؟؟ به قدری صدای فریادش بلند بود که بی اختیار دست ازادم رو روی گوشم گذاشتم. اشک بی اختیار از چشمام فرو میرخت. از شدت سرما لرزم گرفته بود و به خاطر لباس لختی که تن داشتم بیشتر سردم شده بود.

هسریابی ساران روول کنه

دلم میخواست هسریابی ساران روول کنه تاب رم لباسم رو عوض کنم. او لیاقت این زیبایی رو نداره. با ناراحتی گفتم: -سایت همسریابی سارا رو ول کن شکست. دستم رو به پشت پیچاند و فریادم به اسمان بلند شد. من چقدر او بی رحم بود.

این همان سروشی بود که حاضر نبود خار به دست من بره؟ پس چرا داره این کار رو با من میکنه؟ -رفته بودی اخاذی؟ رفته بودی از پدرم پول بگیری؟ اره هسریابی سارا؟ رفته بودی اخاذی؟ صدایش نرمتر شده بود. دیگه داد نمیزد. کلمه های اخرش با لرزش صدایش همراه بود. برای لحظه ای دستم رو رها کرد و روی پاشنه پایش چرخید و پشت به من کرد. با وحشت نگاهش میکردم و مچ دستم رو می مالیدم.

سایت جدید همسریابی سارا من داره گریه میکنه

بمیرم سایت جدید همسریابی سارا من داره گریه میکنه. سوزش و درد دستم رو فراموش کردم و گفتم -سایت همسریابی سارا من... برگشت به سمتم و با نگاهی که چشمانش نمدار بود گفت: -چرا این کار رو با من کردی سایت همسریابی سارا ورود کاربران؟ مگه من چی کم گذاشتم تو زندگی برای تو؟ -نه سروش... میان کالمم پرید و گفت: -باید از اول میفهمیدم که دوستم نداری. باید میفهیمدم که چشمت دنبال مال و اخاذی از ماست... به سمتم اومد و بعد با حرکتی سریع من رو در اغوشش کشید.

به قدری دستانش رو محکم دور کمرم حلقه زده بود که احساس میکردم استخونهام داره میشکنه. من رو محکم میفشرد و موهایم رو غرق بوسه میکرد و زمزمه میکرد. -چرا با سایت همسریابی سارا ورود کاربران این کار رو کردی پاییز؟ تو که میدونی من بدون تو میمیرم. پاییز من عاشقت بودم. سایت همسریابی سارا ورود کاربران مگه نگفتی دوستم داری؟ بگو که هنوز هم من همون سروشم. بگو که من رو واسه خودم میخوای... میخواستم لب باز کنم و حرف بزنم که دوباره با حرکتی سریع من رو از خودش جدا کرد و در حالی که موهام رو در دستش میپیچوند با فریاد بی توجه به ناله های من که سرم رو گرفته بودم گفت: -واسه خودم میخواستی من؟ حرف بزن لعنتی. بگ که سایت جدید همسریابی سارا رو واسه عشقم میخواستی نه واسه پولم. لعنت به تو پاییز لعنت به تو. هولم داد و من با ضرب به زمین خوردم. من چقدر او بی رحم شده بود. چقدر سنگدل شده بود.

چطوردلش امد با من اینطور رفتار کنه؟ دستم رو رو روی موهام گذاشتم و با کف دستم کف سرم رو نوازش کردم. پوست سرم کش می امد و ذق ذق میکرد. هسریابی سارا به لای انگشتانش موهای من بود. با افسوس نگاهش کردم و به یاد روزهایی افتادم که با همان دستان گرم و مهربانش موهایم رو نوازش میکرد و من رو به اوج بی نهایت میبرد. به سایت همسریابی سارا عشق و خواستن. اما حاال. روی پاهای بلند شد و با فریاد نگاه طوفانی اش رو به صورتم ریخت و گفت: -به میکشمت سایت همسریابی سارا ورود کاربران. تو نابودم کردی. تو همه چیزم رو از من گرفتی. هیچ فکر نمیکردم اینقدر پست و رزل باشی. من چقدر احمق بودم که فکر میکردم تو خودم رو میخوای نه پولم رو. اخ سایت جدید همسریابی سارا باورم نمیشه به خاطر این اشغال جلوی روی پدر و مادرم ایستادم و پری نازنین رو از خودم روندم. لعنت به من لعنت به تو هسریابی ساران. لعنت به عشق. لعنت به این زندگی سگی. زندگی با فاحشه های خیابان ها شرف داره با زندگی با ادم پست و دورویی مثل تو که هیچ بویی از مردانگی و عشق نبرده

مطالب مشابه