پالتوی بلندشم رو دستش اویزون بود...مثل بیشتر وقتا لباسامون ست شده بود پس جای تعجبی نداشت... بابا اولین نفری بود که متوجه سایت های دوستیابی جهانی شد و بالبخند از جاش بلند شد سایت دوستیابی خارج کشور مارمولکم خودشو متعجب نشون دادو همونطوری که میومد سمت میز گفتِ: ا عمو محمد شمایین؟؟کی رسیدین؟ وقتی رسید جلوی بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان همدیگرو بغل کردن و بابا بعد از بوسیدن پیشونیش گفت: دیروز غروب اومدیم عموجان.خوبی؟ سایت های دوستیابی جهانی جواب بقیه رو دادو با بقیه هم سالم و احوالپرسی کرد ارتانو سامیارم که تو این رفتو امدای خانوادها با همه اشنا بودن سالم و احوالپرسی کردن بابا هرچی به پسرا اصرار کرد بشینن پیشمون قبول نکردن و رفتن نشستن پشت یه میز که دو تا میز ازمون دور تر بود...
سایت دوستیابی خارج کشور وقتی رو صندلی جا گرفت برگشت سمتمو لبخندی زد که با لبخند محوی جوابشو دادم...جلوی مامان اینا که نباید کل دندونامو نشونش بدم خیرسرم نباید کاری کنم شک کنن بهم... غذارو که اوردن خواستم شروع کنم که صدای اس ام اس گوشیم بلند شد سایت دوستیابی بین المللی رایگان که سمت راستم نشسته بود با خنده و شیطنت اشاره ریزی به بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان کرد که اخمی بهش کردم تمنا کنار گوش چپم گفت: میمردی به سایت های دوستیابی جهانی بگی ارتانو با خودش نیاره؟
برگشتم سمتشو با بدجنسی درحالی که لبخند مرموزی رو لبم بود گفتم: چرا؟ باحرص گفت: چ محیا سرشو ارود نزدیکمون و اروم گفت: میتونه زول میزنه.ماله خودشه تو مشکلی داری؟
سایت دوستیابی بین المللی رایگان که دیگه نزدیک بود
سایت دوستیابی بین المللی رایگان که دیگه نزدیک بوداز حرص بترکه گفت: کی گفته مال خودشه؟ من_اون حلقه ای گفته که تا قبل از اومدن مامان اینا تو دستت بود تمنا خلع سالح شد و سرشو انداخت پایین و باغذاش مشغول شد از تو جیبم گوشیمو دراوردم اس از طرف بردیا بود "هستی جان موهاتو ببرتو شالت خانومم! " باشیطنت لبخندی زدمو تایپ کردم_ نچ دوست ندارم بعد از اینکه سندش کردم دزدکی نگاش کردم خیره شده بود به گوشیش که همون لحظه سرشو اورد سایت دوستیابی بین المللی رایگان بااخم نگام کرد
ابروهامو چند بار باال انداختم که اخمش غلیظ ترشدو با غیض با گوشیش ور رفت که بازم صدای اس گوشیم بلند شد.
بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان ببند تابلو بیخیال اسو باز کردم
محیا درحالی که غذاشو میجویید زیز لب گفت: صدای اون بی بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان ببند تابلو بیخیال اسو باز کردم"هستی یا همین االن موهاتو میبری نو یا خودم میام درستش میکنم" سریع سرمو اوردم سایت دوستیابی بین المللی رایگان یا با اخم وحشتناکی خیره خیره نگام میکرد...با دیدن حالتش فهمیدم اگه دیر بجنبم میاد موهامو از ریشه میکنه میده دستم... نفسمو فوت کردم اروم موهامو بردم تو شال و گوشیمو با حرص پرت کردم تو کولم محیا و تمنا یه نگاه متعجب به منو یه نگاهم به سایت دوستیابی خارج کشور کردن و اروم زدن زیر خنده با حرص جوری که فقط خودمون سه تا بشنویم گفتم: مرض!!!!
میزنم تو سرتونا خندشون شدت گرفت و سرشو کردن تو یقیشون تا بقیه شک نکنن...به سایت های دوستیابی جهانی نگاه کردم درحالی که لبخند پبروزمندانه ای گوشه لبش بود واسم ابرو باال انداخت و برگشت سمت سامیار....کثافت واس من ابرو بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان میندازه...تااالن اخم کرده بود نگران ابروهاش بودم دیگه ازهم جدا نشن... بعد از خوردن ناهار یه سر به حافظیه زدیم و راهی خونه شدیم یکم ""سایت دوستیابی خارج کشور"" من_الو هستی رفتن؟