بهت بگم. -چه چیزایی؟ -راستش اون چند سالی که با هم بودیم من بهت عالقه داشتم؛ اما زمانی که پدرم تو دام اعتیاد اسیر شد و فرهمند عوضی وارد زندگیمون شد... پسر عموی معرفی برنامه های دوستیابی ایرانی بود و همچنین دوست جون آخه از کجا پول بیارم؟ بابای نامردم که همه اموالش رو ازم محروم کرده، معرفی برنامه های دوستیابی همه مال و ثروت رو میخواد به گور ببره! مقدم نگاهش سمت ما بود و داشت به حرفامون گوش میداد. -ببین شقایق من نمیدونم؛ ولی اگه سر فرصت ازدواج نکنیم مامانم رو از دست میدم! آخر عمری آرزوی عروسی پسرش رو داره. من میگم بیا یه مراسم ساده بگیریم تو قبول نمیکنی! -رضا چند بار یه حرف رو بهت بزنم؟! دختری مثل من که همچین معرفی برنامه های دوستیابی کره ای پولداری داره بیاد یه مراسم ساده بگیره؟ دوست و آشنا چی میگن ؟! خب با ازدواجم موافق نیست؛ ولی قرار نمیشه که ارثش رو هم ازم معرفی برنامه های دوستیابی اصفهان کنه!
اگه من شقایقم میدونم چهجوری حقم رو از چنگش در بیارم. -خب بگو چهجوری؟! کمی حالت فکر به خودم گرفتم بعد با هیجان گفتم: -باید یکی رو پیداکنیم سنداش رو برام جعل کنه؛ یعنی همه اموالش رو به نام من بکنه! اینجوری دیگه هیچی برای بابام نمیمونه. -میدونی چی میگی شقایق؟ همچین آدمی رو از کجا پیداکنیم؟! معرفی برنامه های دوستیابی فرض مثال پیداش هم کردیم، میدونی چهقدر پول ازمون میخواد؟ -پولش مهم نیست! ثروت بابام اونقدری هست که بتونم بذل و بخشش کنم؛ حتی معرفی برنامه های دوستیابی ایرانی ربع اموالم رو بهش بدم؛ فقط این عروسی جور بشه! -نمیدونم چی بگم. توآشنایی سراغ نداری؟ -چرا فکر کنم دوستم معرفی برنامه های دوستیابی اصفهان آشنا داشته باشه، بذار یه زنگ بهش بزنم.
گوشیم رو از توی کیفم در آوردم و الکی شماره گرفتم. خواستم گوشی رو سمت گوشم ببرم که صدایی گفت: -صبرکنین! الکی دور و اطراف رو نگاه کردیم تا اینکه بازم گفت: -من این معرفی برنامه های دوستیابی کره ای. نگاه هردو مون سمت پنجره رفت. مقدم: بیاین معرفی برنامه های دوستیابی در ایران کارتون دارم. من و مهدی نگاهی بهم انداختیم و سمت دفتر رفتیم
معرفی برنامه های دوستیابی پرطرفدار پشت میزش نشسته بود
معرفی برنامه های دوستیابی عالی بود! -تو هم عالی بودی! لبخندی زد و باهم وارد دفتر شدیم. معرفی برنامه های دوستیابی پرطرفدار پشت میزش نشسته بود و به ما نگاه میکرد.رروی صندلی نشستیم و مهدی گفت: -ببخشین چه کاری با ما داشتین؟
معرفی برنامه های دوستیابی در ایران انجام بدین
مقدم: معرفی برنامه های دوستیابی ایرانی عرض معذرت باید بگم که من حرفاتون رو با هم شنیدم. کاری که معرفی برنامه های دوستیابی در ایران انجام بدین رو من به راحتی میتونم براتون حلش کنم؛ فقط معرفی برنامه های دوستیابی کره ای رو معرفی کنین تا بهتر هم رو بشناسیم! طبق نقشه و تحقیقی که کرده بودیم شروع کردیم به معرفی خودمون. -من شقایق راد، دختر حسام راد، بزرگترین کارخانهدار تهران! -منم رضا ماجدی، کارمند شرکت مهندسی فنآوران. کمی بهمون خیره شد و گفت: -شمال چیکار میکنین؟ -اومدیم برای گردش و اینکه خالهام توی شماله. بابام بنا به دالیلی با ازدواجم مخالفت کرد؛ ولی منم عاشق معرفی برنامه های دوستیابی اصفهان بودم و نمیتونستم قید این ازدواج رو بزنم! بابام از ارث محرومم کرد و منم از خونه اومدم بیرون. مقدم: حاال سندای بابات رو چهجوری میتونی برام بیاری؟ -کاری نداره که! به خدمتکار مخصوص بابا زنگ بزنم سندا دو سوته معرفی برنامه های دوستیابی کره ای!
مقدم: معرفی برنامه های دوستیابی ایرانی اون به راحتی حاضره به بابات معرفی برنامه های دوستیابی در ایران کنه؟ -نه دیگه، در معرفی برنامه های دوستیابی پول به اون هنگفتی که نصیبش میشه باید هم خ یانت کنه! مقدم: گیریم که من این کار رو براتون کردم. حاال چهقدر نصیب من میشه؟ -نگران اونجاش نباش، چیزی حتی بیشتر از حق الزحمهات! مقدم: من تا شب اینجام. سندا رو بیار تا برات جوری درستش کنم که با اصلش مو نزنه. -معرفی برنامه های دوستیابی اصفهان باید نمونه کار ببینیم. نمیشه که سندای چند میلیاردی رو نشناخته دست شما بسپریم! معرفی برنامه های دوستیابی پرطرفدار: باشه اگه شناسنامه بیارم حله؟ از جاش بلند شد و سمت قفسهای رفت.