چی باعث شده همچین احساسی بکنی؟ -کم توجهیت به من! راستی تو واقعا عاشق اون دختره سایت بزرگ همسریابی رایگان گوگل با عکس و شماره تلفن شده بودی؟ سایت صیغه قانونی. ..چهقدر دلم برای شیطنتهاش تنگ شده! مثل همیشه با لحن آرومی گفتم: -نه سایت صیغه یاب رایگان! تو رفته بودی و من نمیدونستم باید چیکارکنم؛ برای اینکه خاطراتت اینجا آزارم نده رفتم ایران و بعدشم دیدم سایت همسریابی با شماره سرگرمی خوبیه برای فراموش کردنت؛ اما بازم نتونستم فراموشت کنم. آخه تو عشق اول وآخر منی! لبخندی زد و سرش رو روی شونهام گذاشت: -میدونستم آرشام من غیر من کسی رو نمیتونه به عنوان عشقش قبول کنه! تو دلم پوزخندی زدم و گفتم به همین خیال باش! -آره عزیزم همینجوره.
سرش رو نوازش کردم و گفتم: -سایت بزرگ همسریابی رایگان گوگل با عکس و شماره تلفن بهتره دیگه من برم. -کجا به این زودی؟ -بازم میام عزیزم. -باشه! سایت همسریابی با شماره روی گونهام زد و از کنارم بلند شد. کلید انداختم و در رو باز کردم. رامین روی مبل نشسته بود و منتظرم بود. با صدای در برگشت و بهم نگاه کرد. -چهقدر دیر کردی سایت صیغه یاب رایگان! -مجبور شدم با ویدا هم حرف بزنم، بیا عکسا رو ببین. -فکرکنم این چهرهی واقعی خودش نیست؛ چون تو عکسای دیگهای هم که گرفتیم قیافهاش رو عوض کرده.
به نظرت چهجوری میشه چهره اصلیش رو از بین اینا تشخیص داد؟ -عکسهای قالبی و سایت بزرگ همسریابی رایگان گوگل با عکس و شماره تلفن انحنا و خمیدگی دارند یا روشنایی و افت کیفیت پایینی دارن.
سایت همسریابی با شماره اون رو به وقتش میفهمیم.
سایت همسریابی با شماره اون رو به وقتش میفهمیم. تونستی اعتمادش رو به دست بیاری؟ -از طرز برخوردش سخت میشه اعتمادش رو بهدست آورد, ولی باید چند ماه بگذره تا اعتمادش رو به دست بیارم. بعد بهم میسپاره؛ البته برای اونم باید جوری وانمود کنم که بفهمه خالفکار حرفهای هستم؛ چون درغیر اینصورت محال ممکنه بهم اعتماد کنه! مطمئنم سایت صیغه یاب رایگان آدماش رو دنبالم فرستاده. -آره؛
سایت صیغه قانونی جایی نمیشینه
سایت صیغه قانونی جایی نمیشینه که زیرش آب بره! باید با سرهنگ هماهنگ کنیم که منم به عنوان دوستت و شریکت وارد ماجرا بشم؛ چون تنهایی از پسش برنمیای. کنه همه چی زودتر حل بشه. دلم برای ترالن تنگ شده! -غصه نخور! انشاءهلل به وقتش اونم متوجه میشه که چارهای نداشتی. -ای کاش! -خب داداش من برم به بقیه کارا برسم. هر وقت میخوای بری خونه سایت صیغه قانونی شب قبلش خبرم کن. -باشه حتما!
موفق باشی. -قربونت فعال! بعد رفتن رامین خودم رو روی مبل پرت کردم و چشمام رو روی هم گذاشتم. راه زیادی در پیش دارم! اینجور که به نظر میاد این مرد خیلی باهوشه؛ ولی منم آدم کمی نیستم. چه اعتماد به نفسی دارم من! سایت صیغه یاب رایگان سه ماه بعد« -آرشام امروز بابام میخواد ببینتت. توی این سه ماه که توی خونهمون رفت و آمد داشتی به نظر میاد که اعتمادش بهت جلب شده و ازت خوشش اومده! -باشه. ساعت چند بیام؟! -سایت صیغه یاب رایگان عصر منتظرتم. -باشه عشقم فعال. -فعال عزیزم. گوشی رو روی میز گذاشتم و توی لپ تاپم سایت بزرگ همسریابی رایگان گوگل با عکس و شماره تلفن سه ماههای که به زور به دست آورده بودم رو ذخیره کردم و کپیاش رو برای رامین فرستادم. لپ تاپ رو بستم و قهوه نصف و نیمهام رو سرکشیدم. بالخره روزش رسید روزی که سایت صیغه قانونی خواستار مالقات با من شد!