. یه کم که گفت: از همه بدتر که با هم دست به یقه شدن. رو به سایت صیغه یابی تلگرام گفت: نمیدونم از کجا سر و کله پسر خالت پیدا شد. کانال ازدواج موقت رایگان گفت: من دیدم کانال تلگرام صیغه موقت با عکس یه دفعه مثل برق از اینجا پرید بیرون و به طرف شما اومد.. .نگو از پنجره شما رو دیده بوده. دوباره هر سه به بیرون نگاه کردی. قضیه فیصله پیدا کرده بود. چون همه پراکنده شده بودن. از اون پسره خر هم، خبری نبود. امیر هم مدا م دست تو موهاش میکشد و معلوم بود بقیه اون رو به آرامش دعوت میکنن. راحیل گفت: کانال تلگرام صیغه موقت با عکس برم بهشون بگم ما اینجایی. چند لحظه بعد همه داخل شدن. جرات نداشت به سایت رسمی صیغه نگاه کنم. حتی از بقیه هم خجالت میکشیدم.
همه به سمت میز ما اومدن و همونجا وایسادن. فقط امیر چند میز اونطرف تر کنار پنجره نشست. علی برای اینکه جو عوض بشه گفت: کانال ازدواج موقت رایگان یه آب قند هم به این امیر بدید پس نیوفته. همه خندیدن، جز من و امیر. زیر چ شمی حوا س بهش بود. یه سیگار رو شن کرد ویه پوک محکم بهش زد.سرم رو پایین انداخت و گفت: ببخشید، من با عث شدم، امروز خراب بشه. نیما گفت: نه اتفاقا، به نظر من که یه خاطره شد بچه خر میکرد.. .
کانال تلگرام صیغه موقت با عکس: البته اگه ما یه کم دیر تر رسیده
سایت صیغه یابی تلگرام: راست میگه، یه خاطره به یاد موندنی شد از توچال کانال تلگرام صیغه موقت با عکس: البته اگه ما یه کم دیر تر رسیده بودی یه خاطره میشد از بادمجون چینی کانال ازدواج موقت رایگان: بادمجون ؟! - آره دیگه. اگه ما سر نر سیده بودی، بادمجون بود که تو صورت امیر و اون پسره کاشته میشد. همه زدن زیر خنده اه هم هم هم.. .این هم وقت آورده واسه شوخی امیر خیلی جدی گفت: میشه بس کنی علی علی خودش رو مثل بچه ها جمع کرد و گفت: سایت صیغه یابی تلگرام من از این عمو بد اخلاقه میترسم. بعد هم گفت: من میرم بیرون تا کتک نخوردم شایان و بهمن هم خنده کنان با هاش بیرون رفتن. سایت رسمی صیغه گفت: حالت بهتر شد - آره سایت صیغه یابی تلگرام: بری کانال تلگرام صیغه موقت با عکس ؟
کانال ازدواج موقت رایگان بیرون رفتن.
بلند شدم و گفت: بری نیما رو به امیر گفت: بری امیر - شما برید من خودم رو به شما میرسون نیما دست شیوا رو رفت و با کانال ازدواج موقت رایگان بیرون رفتن. سایت رسمی صیغه هم راه افتاد اما همین که دید من تکون نمیخورم گفت: چی شد پس؟ آهسته گفت: من الان میام، میخوام از ایشون معذرت خواهی کن - معذرت خواهی برای چی ؟مطمئن باش از دست تو ناراحت نیست. -میدونم، اما بلاخره بخاطر هیچی در گیر شد هر جور ملیته.ما دم در منتظری. بعد هم به طرف در رفت. وقتی راحیل بیرون رفت به خودم جرات دادم و به طرف امیر نگاه کردم.