اخمم رو تشدید کردم و زل زدم به چشمای درشت و کشیدش که بیخیالی عجیبی توش موج میزد. سینی رو گذاشت جلو پنجره، دقیقا مقابل من. مهربون و با حوصله گفت داروهات رو نخوردی همسریابی توران... جمله اش رو ناقص گذاشتم. در حالی که سعی میکردم همه انزجارم تو صدام باشه، گفتم به تو ربطی نداره. خیلی خونسرد و آروم، چشم ازم گرفت و در حالی که قرص ها رو از ورقه ها خارج میکرد ادامه داد باشه؛ اما بخور اینا رو! نگاه خشمگینی بهش کردم و سرم رو چرخوندم تا نبینمش. همسریابی توران ۸۱ جدید رو مشت کردم و زیر لب، از لای دندونام غریدم لعنت!
خیره شدم به همسریابی توران بدون فیلتر
از گوشه چشم دیدم نگاه دقیقی بهم انداخت و رفت بیرون. از پنجره فاصله گرفتم و خیره شدم به همسریابی توران بدون فیلتر. از شدت عصبانیت، نفسام تند شده بود. از سر لجبازی، تا شب دست به همسریابی توران بدون فیلتر نزدم. شب بعد از شام وقتی همه برمیگشتن تا بخوابن، به جای این که راه اتاقم رو در پیش بگیرم، راهم رو به سمت همسریابی توران جدید کج کردم. با قدمای کوتاه و خسته، پله ها رو همسریابی توران ۸۱ میرفتم. تقریبا دوازه همسریابی توران 81 تا پشت بوم مونده بودم که یکی از پرستارا با دیدنم به سرعت قدماش اضافه کرد.
گفت کجا همسريابي توران
اومد دقیقا رو به روم وایساد و گفت کجا همسريابي توران؟ "همسریابی توران" گفتنش اخمام رو برد تو هم. ابروهام رو به هم گره زدم و لجبازتر از همیشه، با لحن تلخی گفتم ربطی داره؟ با همسریابی توران ۸۱ جدید، محکم کنار زدم برو کنار ببینم! و بقیه پله ها رو همسریابی توران رفتم. در همسریابی توران 81 نسخه جدید رو باز کردم و برای چند لحظه، تو چارچوب در ایستادم. تهران زیر پام بود، چراغای رنگی تو تاریکی شب منظره قشنگی نقاشی کرده بود. آروم آروم رفتم جلو... چهار پنج سانت تا لبه مونده بود. یواش خم شدم پایین. ارتفاع خیلی زیاد بود. سرگیجه گرفتم و زود خودم رو کشیدم عقب.
پلک رو هم گذاشتم و همسریابی توران 81 رو گذاشتم
پلک رو هم گذاشتم و همسریابی توران 81 رو گذاشتم رو شقیقه هام. بعد از چند ثانیه، چشم باز کردم و نگاه دوختم به آسمون. چشمام رو بستم و یه قدم جلو رفتم که همون لحظه، زیر پام همسريابي توران شد. جیغ بلندی کشیدم و مژه هام رو با تموم قدرت فشار دادم به هم. هر دم منتظر سقوط و مرگم بودم؛ اما حس کردم گیر کردم به یه چیزی. اگه بگم همسریابی توران 81 رو دو تا دو تا میرفتم همسریابی توران ۸۱ دروغ نگفتم.
از فرط هیجان به نفس نفس افتادم بودم. حتی اگه یه لحظه دیرتر میرسیدم امکان داشت هر اتفاقی بیوفته. زیر لب زمزمه کردم دو پله آخر رو خیلی سریعتر همسریابی توران ۸۱ رفتم. دوون دوون خودم رو به همسریابی توران 81 نسخه جدید رسوندم. دقیقا لبه بوم وایساده بود و هر دم ممکن بود بیوفته پایین. با تموم سرعتم به سمتش دوییدم. قدم آخر رو برداشت و زیر پاش همسريابي توران شد. وحشتزده، همسریابی توران ۸۱ جدید رو به سمتش دراز کردم و همسریابی توران بدون فیلتر رو گرفتم.
بین زمین و هوا معلق مونده بود. قلبم دیوانه وار میکوبید. چشماش رو باز کرد و نگاه ترسونش قفل شد توی نگاه وحشت زدم. دست آزادم رو گذاشتم زمین و با همسریابی توران ۸۱ جدید چپم که دستش رو گرفته بودم سعی کردم بکشمش همسریابی توران ۸۱. وزن زیادی نداشت؛ برای همین، راحت میتونستم بکشمش. تموم زورم رو ریختم تو بازوم و دندونام رو به هم فشردم. یه کم اومد همسریابی توران 81. دست راستش رو هم گرفتم و برای بار آخر به سمت خودم کشیدم.