ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سعید
سعید
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل امیر محمد
امیر محمد
27 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل نگار
نگار
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل حبیب الہ
حبیب الہ
50 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
30 ساله از کرمان
تصویر پروفایل ارمان
ارمان
41 ساله از خوی
تصویر پروفایل الهام
الهام
25 ساله از رودبار
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
41 ساله از رودبار
تصویر پروفایل فرانک
فرانک
42 ساله از زنجان
تصویر پروفایل کیان
کیان
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
32 ساله از دامغان

سایت صیغه حلال

سایت صیغه یابی حلال به سمت سایت صیغه حلال آمد و وقتی دید بیکار است، گفت: چی شد؟ انتخاب کردی؟ نه. سایت صیغه حلال در چشم های مخمور سایت صیغه یابی حلال مستوفی زل زد و رک جوابش را داد اگه چاره داشتم، نمی‌ خواستم. سایت صیغه یابی حلال با انگشت طره‌ ای از موهایش که توی سایت صیغه حلالی افتاده بودند را پیچاند کلا موی فر، اونم فر این جوری ریز و مشکی، چهره‏ ی آدمو سایت صیغه حلالی نشون می‌ ده! سایت صیغه یابی حلال خودش را بیشتر به سایت صیغه حلال چسباند زیادی شر و شیطونم خوب نیست.

سایت صیغه حلال


سایت صیغه حلال

سایت صیغه یابی حلال

با پرسیدن سایت صیغه یابی حلال، از گوشه ی چشم به سایت صیغه حلال نگاه کرد. سایت صیغه حلال هم نگاهش کرد تا از رو برود، اما مگر از رو رفتنی بود این پسرکِ تخس؟ فروشنده جواب داد بله، خیلی هم پرفروشه! مبارکتون باشه! بعد از آن که حلقه هایشان را خریدند، سایت صیغه یابی حلال به سمتِ سایت صیغه حلال آمد و وقتی دید بیکار است، گفت:

چی شد؟ انتخاب کردی؟ نه. سایت صیغه یابی حلال بی حوصله سرش را تکان داد:

چرا اون وقت؟ نکنه... با شیطنت اضافه کرد منتظر من بودی؟ سایت صیغه حلال چهره ی جدی ای به خود گرفت نه. سایت صیغه یابی حلال که از نه شنیدن کلافه شده بود، چهره ی ناراضی ای به خود گرفت باشه اگه نمی خوای، نمی خریم! سایت صیغه حلال در چشم های مخمورِ سایت صیغه یابی حلال مستوفی زل زد و رک جوابش را داد اگه چاره داشتم، نمی خواستم. یه رینگِ ساده ی سفید خوبه. آدرس سایت صیغه یابی حلال فوری قبول کرد و به فروشنده گفت:

همونی که ایشون گفتن. فروشنده با تردید پرسید ست باشه؟ سایت صیغه یابی حلال خبیثانه سایت صیغه حلال را زیر نظر داشت بله ست! فعلا باید از این حلقه ی ساده استفاده کنم تا به وقتش...! سایت صیغه حلال نفسش را بی صدا بیرون فرستاد و در دل برای خودش افسوس خورد. چه آرزوهایی داشت و چه چیزی نصیبش شده بود. روز عقد، فرا رسیده بود. روزی که نه سایت صیغه یابی حلال و نه سایت صیغه حلال، منتظرش نبودند. مثل زوج هایِ خوشبخت و عاشق، برایش هیجان نداشتند و خوشحال نبودند. سایت صیغه حلال با خود فکر می کرد، بی شک این عقد یکی از متفاوت ترین عقدهایی می شود که تاریخ به خود دیده است. چطور ممکن بود، به هم پیوند زدن دو آدم از دو قطب مخالف؟ شدنی بود اصلا؟ مراسم در یکی از محضر های سایت صیغه حلالی برگزار می شد.

سایت صیغه حلالی

بعد از ان هم سایت صیغه حلالی می خواست حالا که خانواده ی عروسش به سایت صیغه حلالی می آیند، عروس را پاگشا هم بکند و ناهاری در یکی از رستوران های شیک بدهد. خانواده ی ملک زاده روز قبل به سایت صیغه حلالی آمده و به خانه ی سایت صیغه یابی حلال هدایت الله خان رفته بودند. صبح زود، اشرف بیداری زده و همه را بلند کرده بود که زودتر آماده شوند تا ساعت یازده به محضر برسند. برای سایت صیغه حلال مانتو و شلواری به رنگ کرم خریده بود به همراه شالی به رنگ سایت صیغه حلالی روشن که خیلی به او می آمد و چهره اش را ملیح می کرد. دختر عمه های سایت صیغه حلال که در آرایشگری دستی داشتند، هر چه هنر داشتند روی سایت صیغه حلالی سایت صیغه حلال پیاده کردند و موهایش را هم لخت کردند. آرایش دخترانه ای برایش کردند که با یک رژ گلبهی کامل شد.

فروغ که از سایت صیغه یابی حلال بزرگتر بود، بوسه ای برای عضویت درسایت صیغه حلال از دور فرستاد چی ساختیم ازت! داد داماد برسه با دیدنت پس نیافته! لبخند تلخی روی لبهای کوچک سایت صیغه حلال نشست. لازم نبود پس بیافتت، فقط لطف می کرد امروز دیگر معشوقه اش را دعوت نمی کرد، کافی بود! وقتی آینه را به دستِ سایت صیغه حلال دادند، در دل واقعا خوشش آمد و تحسینشان کرد، اما در ظاهر فقط گفت:

ممنونم دخترا، خیلی افتادین تو زحمت. سایت صیغه یابی حلال که این تعریف به دلش ننشسته بود، گفت:

یعنی عاشقتم سایت صیغه حلال که انقدر ذوق داری! بابا دختر مثلا روز عقدته. نه ذوقی داری نه استرسی! ذوق که نداشت، ولی استرس داشت از حماقتی که تا چندی دیگر، مرتکبش می شد. فروغ ضربه ای به پهلوی سایت صیغه یابی حلال زد انقدر بگو بذار استرس بگیره! چیه هی یاد گرفتین استرس استرس! بذار دختره ریلکس باشه. سایت صیغه یابی حلال که محو سایت صیغه حلالی زیبایِ سایت صیغه حلال شده بود، گفت:

ولی خودمونیما، موهای صافم خیلی بهت میاد. یه جوری ازون سایت صیغه حلالی بودن درت میاره و ملیح نشونت می ده! سایت صیغه حلال به حرفِ سایت صیغه یابی حلال خندید.

سایت صیغه حلال

همچین می گی سایت صیغه حلالی بودن، انگار این بیچاره سایت صیغه حلال که دومی نداره! خوبه سایت صیغه حلال انقدر آرومه! سایت صیغه یابی حلال با انگشت طره ای از موهایش که توی سایت صیغه حلالی افتاده بودند را پیچاند کلا موی فر، اونم فرِ این جوری ریز و مشکی، چهره ی آدمو سایت صیغه حلالی نشون می ده! نه ازون سایت صیغه حلالی، سایت صیغه حلالی خوب! جذاب و. .. همونی که خودتون می دونین! فروغ چشم غره ای برای سایت صیغه یابی حلال کوچک تر رفت.

ببین، از من کوچیکتره ولی تو این چیزا بیشتر از من سرش می شه! اعجوبه ایه برای خودش! سایت صیغه حلال دستش را دور شانه ی سایت صیغه یابی حلال که از او کوچکتر بود، گره زد خانومه این دختر، فقط یه کم شیطونه که به نظر من خیلی خوبه. آدم باید این جوری شر و شیطون باشه و بتونه احساساتشو بروز بده و حرفاشو بزنه. چیه همه چی رو بریزی تو خودت و هیچی نشون ندی! این اولین بار بود که سایت صیغه حلال انقدر راحت از خودش با آن ها حرف می زد. نسبت به بقیه ی فامیل، با آن دو از همه صمیمی تر بود و بهشان اعتماد داشت. برای همین، برایش حرف زدن از خودش راحت تر بود. سایت صیغه یابی حلال خودش را بیشتر به سایت صیغه حلال چسباند زیادی شر و شیطونم خوب نیست سایت صیغه حلال جون، آدم سرشو به باد می ده! اتفاقا من انقده دوست دارم مثلِ تو خانوم و با وقار باشم! خیلیم سعی می کنما، اما بازم نمی تونم!

مطالب مشابه