شيدايي صيغه یاب تابلو ها
یک الوار بزرگ سقف رفیع هال را به دو قسمت تقسیم می کرد. در فواصل منظم شيدايي صيغه الوار تیرهای چوبی که عمود بر شيدايي صيغه سایت تعبیه شده بودند قطع میکرد. شيدايي صيغه تیرها کنده کاری شده و در زمان خودش زرکوب شده بود و هنوز آثار آن روی تیر ها باقی مانده بود. فاصله بین این تیرها در ابتدا برنگ آبی تیره رنگ آمیزی شده بود ولی لایه ضخیمی از گرد و خاک و تار عنکبوت روی آن را پوشانده بود.
هرگز جاروی خدمتکاران که کار نظافت قلعه را بعهده داشتند به شيدايي صيغه یابی نقطه نرسیده بود. در بالای پیش بخاری با شکوه قدیمی سر یک گوزن با آن شاخ های بلند نصب شده بود. روی دیوارها تابلو های نقاشی وجود داشت که افراد خانواده صاحب قلعه را نشان می داد. شيدايي صيغه یاب تابلو ها اکنون طوری محو و کپک زده شده بودند که از صورت اشخاص جز شبحی باقی نمانده بود. در زیر نور چراغ این اشخاص مانند خانواده ارواح بچشم می خوردند.
ولی شيدايي صيغه اشباح ساکنان واقعی این خانه به شمار میرفتند و آدم های واقعی و زنده جایی در شيدايي صيغه خانه مردگان نداشتند. در وسط تالار یک میز چوبی عظیم غذا خوری به رنگ قهوه ای سیر گذاشته شده بود. شيدايي صيغه موقت میز هم مثل بقیه چیزها کرم خورده و در حال از بین رفتن بود. دو قفسه بزرگ با چوب کنده کاری شده در دو طرف این میز جلوی دیوار قرار گرفته بود. در هر کدام از آن ها چند تکه ظروف سرامیکی پالیسی به چشم می خورد. شيدايي صيغه ظروف با اشکال مارمولک، خرچنگ و حلزون دریایی مزین شده بودند که در روی برگ های درخشان مشغول استراحت بودند.
دو تا سه گیلاس شراب خوری نفیس هم که در سایت شيدايي صيغه زمان در فرانسه مد بود در شيدايي صيغه یاب قفسه ها جای گرفته بود. صندلی ها با پشتی بلند و خراطی شده در جلوی دیوارها قرار داده شده و شيدايي صيغه موقت صندلی ها که روزی محکم و استوار بود حالا در وضعیتی بد خاک می خوردند. ولی این واقعا اهمیتی نداشت چون دیگر کسی روی آن ها نمی نشست و در زیر تابلو های نقاشی با آرامش بسر می بردند. از این تالار به اطاق کوچک تری میرسیم که به دیوارها و پنجره هایش پرده های ملیله دوزی آویزان شده بود.
روز اول شيدايي صيغه پرده ها سبز و سفید بوده اند
پارچه ها همه رنگ و رو رفته و بید خورده شده بودند. در یک گوشه اطاق تخت خواب بزرگی با چهار ستون چوبی بلند قرار گرفته بود که پرده هایی بلند از پارچه ابریشمی با گل های برجسته داشت. روز اول شيدايي صيغه پرده ها سبز و سفید بوده اند ولی حالا یک هاله زرد رنگ روی آن ها را فرا گرفته بود. یک میز از چوب آبنوس که زرکوبی های آن هنوز موجود بود و آینه ای که به مرور تیره شده در گوشه دیگر اطاق بود. دو صندلی دسته دار هم وجود داشت که کوسن های آن ها احتمالا توسط خانم نجیب زاده ای در گذشته گل دوزی شده و حالا که سال های سال از مرگ شيدايي صيغه سایت آن خانم گذشته حتی اسمش هم فراموش شده بود.
پنجره های تالار و شيدايي صيغه موقت اطاق همان طور که از بیرون قلعه هم دیده می شد مشبک بودند. روی شيدايي صيغه پنجره ها پرده هایی آویخته شده بودند که طوری نخ نما و بید خورده شده بودند که با کمترین تکان از هم می پاشید. سکوت عمیقی بر همه جا حکم فرما بود و گاه گاهی با صدای جیرجیر موش ها درهم شکسته میشد. از شيدايي صيغه یابی اطاق دری به کری دور باز میشد که در دو طرف سایت شيدايي صيغه اطاق های متعدد وجود داشت که همه وسیع ولی بدون اسباب و اثاثیه بوده و به حال خود رها شده بودند.
اطاق های فوقانی محل زندگی تعداد زیادی خفاش، جغد و کلاغ زاغی شده بود که از سوراخ هایی که در سقف ایجاد شده بود به آزادی رفت و آمد می کردند. غروب ها پرندگان به شيدايي صيغه اطاق ها باز می گشتند و صدای بال زدنشان بهمراه فریاد هایی که از گرسنگی می کشیدند حالت شومی به شيدايي صيغه یاب قلعه میداد. در اطاق های همکف هیچ چیزی جز چند بسته کاه، مقادیری ذرت و لوازم قدیمی باغبانی وجود نداشت. هرچند که در یکی از این اطاق ها یک رخت خواب زمخت که پتوی خشنی هم روی شيدايي صيغه یاب قرار داشت به چشم میخورد که احتمالا متعلق به آخرین باقی مانده گروه مستخمین قلعه بود. دودی که از بیرون عمارت دیده میشد مربوط به دود کش کوره آشپزخانه بود. چند شاخه خشک در کوره با شعله کم رنگی می سوختند و دود ایجاد می کردند. دیگ آب گوشتی که روی کوره آویزان بود به آهستگی می جوشید. اگر مسافر ما هنوز کنجکاوی خود را از دست نداده و به داخل دیگ سر می کشید می توانست ببیند که قطعه کوچک زمینی که در باغچه کلم پرورش می داد یکی از کلم های خود را به این دیگر اهدا کرده بود.