همه بدن یخ کرد... آخه این چرا اینطوری میکرد ؟! از درد دستم به خودم می پیچیدم و قیافم جمع شده بود. _ دستم و ول کن همسریابی برای ازدواج. دردم گرفت زن یابی برای ازدواج. _ دختر یابی برای ازدواج یا نه؟ _ خیلی خوب باشه فهمیدم. فشار دستش شل شد و گفت: دفعه بعدی پاهات و میشکنم تا بفهمی بی اجازه جایی وارد نشی. تو چشماش زل میزدم و نگاه میکردم
نمیدونم همسریابی برای ازدواج موقت تو همچین مواقعی بیشتر ازش میترسیدم و ناخوداگاه زبونم قفل میشد. دستم و ول کرد و رفت تو اتاقش. اشکان خونه نبود که بهش پناه ببرم، به ناچار دویدم پایین پیش پری و دختر یابی برای ازدواج. جای انگشتاش روی صورتم مونده بود، دست و صورتم و آب زدم و روی کاناپه دراز کشیده بودم و زن یابی برای ازدواج نگاه می کردم. پری و امیر هم تو اتاق بودن. یکی دو ساعت گذشت. صدای داد و فریاد همسریابی برای ازدواج و اشکان کل ساختمون رو برداشته بود، هراسیمه از جا پریدم، امیر از اتاق خوابش بیرون پرید و گفت: چه خبره چیشده؟ پشت سر کانال دختر یابی برای ازدواج به باال دویدم. _لعنتی تو تا حاال دویست میلیون از نزدیک دیدی ؟
مست بودم نفهمیدم چه غلطی دارم می کنم. نوید بیچاره شدم. دار و دسته اون مرتیکه اسالنی دست از سرم بر نمی دارن. امیر ما بین اشکان و زن یابی برای ازدواج قرار گرفت.، همسریابی برای ازدواج موقت، شما کی با همتا ازدواج میکنید؟ جا خوردم، چشمام و محکم باز و بسته کردم و گفتم: عزیزم این مسئله هنوز مشخص نیست. دندوناش و روی هم سایید و به من چشم دوخت.
ازدواج همسریابی حال نمیخواستم
از دختر یابی برای ازدواج سوال نکردم همتا جون. عصبی شده بودم، و کنترلم و از دست دادم، با ازدواج همسریابی حال نمیخواستم تو جمع تحقیرش کنم. مثل برق از جام پریدم و به سمتش رفتم، مچ دستش و گرفتم و دنبال خودم کشیدم بیرون از ویال. قیافش جمع شده بود و عجز و ناله میکرد تا دستم و آزاد کنم
انگشت و اشارم و باال گرفتم و با چشمایی که از عصبانیت گرد شده بود شروع کردم. _ ببین زن یابی برای ازدواج من رقیب تو نیستم که هر جور دلت میخواد با من حرف بزنی. اشکان از برادر به من نزدیکتره، نه تو و نه همسریابی برای ازدواج که نامزد منه هم نمیتونه تو این مسئله دخالت کنه. اینبار و نادیده گرفتم اما دفعه بعد این دستم و بلند میکنم و جوری میکوبم تو دهنت تا بفهمی چی باید بگی و چیو نباید. ضربه ای به شونش زدم و با عصبانیت برگشتم به ویال. همه به من نگاه میکردن، هوفی کشیدم و لبخند زنان سرجام برگشتم و مشغول صبحانه میل کردن شدم.
روشنک هم چند دقیقه بعد از من وارد ویال شد، همسریابی برای ازدواج موقت به اتاقش رفت و درو محکم بست. چند روزی شمال مونده بودیم و حالم بدجور گرفته شده بود. از امر و نهی های نوید
کانال دختر یابی برای ازدواج رفتارهای بچگانه روشنک
دوری از کانال دختر یابی برای ازدواج رفتارهای بچگانه روشنک.. . همه چی دست به دست هم داده بود که سفر خوبی رو برام رقم نزنن. پس تصمیم گرفتیم کوله بارو جمع کنیم و برگردیم خونه. دختر یابی برای ازدواج چی شده؟ دویست میلیون چیه؟ اسالنی کیه؟؟ نوید دو دستش و با عصبانیت به دیوار کوبید و سیگارش و روشن کرد و گفت: از این بپرس. اشاره ای به اشکان کرد. از همسریابی ازدواج مجدد بپرس که گند زده به زندگیش، بخاطر زهرماری خوردنش باید بیوفته