از حرص داندونهام رو به هم فشار دادم و گفت: شما که میگفتید از رستوران دنج شوشتری و اینطور چیزها بیزارید. چی شد حرفتون یادتون رفت. با شیطنت گفت: نه یادم نرفت. اما یادم هم نمیاد گفته باش از رستوران دنج شوشتر که تعارف کنید بیام منزلتون، بدم بیاد. با حرص نفس رو بیرون دادم و قبل از شماره رستوران دنج شوشتر رفت داخل. پسره پرو، خجالت هم نمیکشه با این هیکلش. ..رستوران سنتی دنج شوشتر فهمیدم چرا بی جهت فکرم مشغول این میشه. چون هر دفعه حرص رو در میاره و عصبانی میکنه. ...حالا نشونش میدم. فکر کرده محتاجش هست ؟
رستوران دنج شوشتر حرف خودم تعجب کردم!
حالا درسته که یه جورایی محتاجش اما این دلیل نمیشه هی بره رو اعصاب. برای من حاضر جواب شده، کاری میکنم که خودت به بگی دوست دارم. ... از رستوران دنج شوشتر حرف خودم تعجب کردم!!!! ! فکر کنم وقتی افتادم سرم به یه جایی خورده باشه و محتویات توش تکون یه تکون به سرم دادم بلکه مغزم برگرده سر جاش. دم در که شماره رستوران دنج شوشتر مادرم گفت: شماره رستوران دنج شوشتر حالت دوباره بد شده ؟
رنگت پریده. داخل شدم و گفت: نه مامان جان حال خوبه. نگران نباشید صبر کردم تا اونها بشینن بعد کنار شیوا روی مبل نشست. مادرم و رستوران سنتی دنج شوشتر ه روبروی ما مشغول صحبت بودن. دیگه داشت از ع صبانیت منفجر می شدم. رفتار های رستوران دنج شوشتره و حرف زدنهاش انقدر متواضع بود که میتونست قس بخورم مادرم شیفته مرامش شده. آروم در گوش رستوران سنتی دنج شوشتر گفت: ببین این پسر خاله تو زیر شلواری با خودش آورده! ؟ به صورت نگاه کرد و با تعجب گفت: زیر شلواری ؟ هیس، یواشتر. ..آره، زیر شلواری برای چی؟!
آخه نه اینکه تعارف ساده رستوران دنج شوشتر رو بدون چون و چرا قبول کرد, اینه که میگ یه وقت مامان دوباره تعارف کرد برای شب زیر شلواری دا شته با شه معذب نباشه چنان با صدای بلند خندید که مادرم و امیر به طرف ما نگاه کردن.من هم که دیدم شماره رستوران دنج شوشتر دارن به ما نگاه میکنن الکی زدم زیر خنده که البته با چشم قره مامان سنگ کوب کردم و با یه معذرت خواهی به آشپز خونه پناه بردم مادرم هم سریع اومد تو آشپز خونه و گفت: چه خبرته ؟
رستوران دنج شوشتری مریض نباید بخنده چشمهاش رو درشت کرد
حالا خوبه ناسلامتی مریضی مامان رستوران دنج شوشتری مریض نباید بخنده چشمهاش رو درشت کرد و گفت: بجای این که خجالت بکشی جواب میدی خب یه چیزی شد خندیدی. تازه مگه من اونجور بلند خندیدم. شیوا اگه رستوران دنج شوشتر خندید عیب نداره، چون رستوران دنج شوشتری پسر خالشه.اما تو که نباید جلف بازی در بیاری. دست رو روی دهان ذاشت و گفت: چش مامان خفه میشم خوب شد بعد قصد داشت از آشپز خونه بیرون برم که گفت: برو یه ابی به صورتت بزن. .رستوران دنج شوشتره آدم رغبت نمیکنه به قیافت نگاه کنه مگه امدن