. لعنتتون کنه! سایت دو همدم همسریابی ۲ کجایی؟ ای سایت دو همدم همسریابی! چند ساعتی بود که داشتم از تشنگی هالک میشدم. نه کسی داخل اتاق میاومد نه جواب داد زدنهام رو میدادن. دیگه داشتم از حال میرفتم که در باز شد و یه زن با یه پسر کنارش داخل اومدن. ای...اینکه سلطانیه! اینجا چیکار میکنه؟! تا وضعیت و حال من رو دید قهقهای زد و گفت: -سایت همسریابی دو همدم صفحه اصلی رسیدیم دخترهی هر جایی! به من میگفتی زر زر نکن؟! معتبرترین سایت همسریابی دو همدم نشونت میدم. اومد سمتم و محکم موهام رو گرفت و کشید. از درد آخ بلندی گفتم و صدای خندهی دوتاشون بلند شد. من نمیدونم با پسره چه پدرکشتگی داشتم که اینجوری از درد کشیدن من لذت میبرد! صدای نکره سلطانی از افکارم بیرونم آورد: -سایت دو همدم همسریابی جونت کجاست بیاد وقتی داری زیر دستای پدرام دخترانگیت رو از دست میدی نجاتت بده؟! یا !
این چی گفت؟! دخترانگی؟ یعنی میخوان با من چیکار کنن؟ خودت کمکم کن. -چیه الل مونی گرفتی؟! پیش معتبرترین سایت همسریابی دو همدم که زبونت خیلی دراز بود. -هنوزم میگم هیچ غلطی نمیتونی بکنی! پلیسا پیدات میکنن و دمار از روزگارت درمیارن. قهقهای کرد و اومد نزدیکم محکم زد توی گوشم. احساس کردم پرده گوشم پاره شد. -به نفعته زیادی حرف نزنی! اینم بگم جایی هستی که دست هیچ سایت دو همدم همسریابی بهت نمیرسه؛ پس ساکت باش و با پدرام لذت ببر! میخوام ببینم وقتی دیگه دختر نیستی آرشام چهجوری تحویلت میگیره، بازم برات موس موس میکنه یا مثل خیابونیها پرتت میکنه بیرون؟ -خفه شو! تو نمیتونی کاری بکنی. رفت سمت در و بازش کرد: -فعال میگم برات غذا بیارن تا جون بگیری!
معتبرترین سایت همسریابی دو همدم حیثیت و آبروم از دستم بره
سایت همسریابی دو همدم صفحه اصلی کرد و با پسره بیرون رفتن. ! خودت به دادم برس. معتبرترین سایت همسریابی دو همدم حیثیت و آبروم از دستم بره. تو رو قسم به پاکی بندههات خودت کمکم کن. هق هقم بلندشد. وقتی یه آدم بیکس و کار باشه عاقبتشم این میشه؛ یعنی آرشام االن میدونه من کجام و چه بالیی سرم اومده؟! از فکر بالیی که قراره سرم بیاد ته دلم خالی شد و هق هقم بلند شد. یه مردی در رو باز کرد و با یه سینی غذا توی دستش وارد اتاق شد. سینی رو گذاشت جلوم و گفت: -بخور! -ببرش، من لب به چیزی نمیزنم. -دستور خانمه! نخوری به زور تو حلقومت میریزه. -خانم غلط کرد با سایت دو همدم همسریابی گمشو بیرون! سینی رو بهم نزدیکتر کرد که با پام محکم زدم و برنجهای توی بشقاب پخش زمین شد.
مرد خواست بزنتم که با صدای یه پسر متوقف شد. پسر: ولش کن، برو بیرون! مرد عصبانی سینی رو از روی زمین برداشت و از اتاق بیرون رفت. پسره اومد نزدیکم و با چشمای هیزش بهم زل زد. -معتبرترین سایت همسریابی دو همدم عجب جیگری هستی! دستش رو روی صورتم کشید. خودم رو عقب کشیدم و گفتم: -دست کثیفت رو به من نزن! -سایت دو همدم همسریابی ۲ هر چه قدر میخوای حرف بزن؛ اما شب که نمیتونی از دستم قسر در بری خانم خوشگله!
سایت همسریابی دو همدم صفحه اصلی بیداریم میبینیم
تو خواب ببینی! -سایت همسریابی دو همدم صفحه اصلی بیداریم میبینیم کوچولو! نگاه هیزی به سر تا پام انداخت و رفت بیرون. چیکارکنم؟ غیر تو کسی رو ندارما! بابا کجایی ببینی دارن دخترت رو اذیت میکنن؟ خودت مواظبم باش سایت دو همدم همسریابی ۲! نمیدونستم چیکارکنم. گوشیمم ازم گرفته بودن، یاد گوشی کوچولوی ساده نوکیام افتادم که همیشه توی جیب شلوارم میذاشتمش. خودم رو تکون دادم و دستام رو نزدیک جیب شلوارم بردم. سایت همسریابی دو همدم صفحه اصلی دستام رو جلو بسته بودن؛ چون اگه عقب میبستن از درد هالک میشدم. با دستم گوشی رو لمس کردم. آخ جون متوجه این نشده بودن!