حداقلش جواب یه سایت دوهمدل رو داریم و اون اینه که میدونیم ماه ژانویه کارشون رو شروع میکنن. پس یه رمز رو داریم. آخرین عددی که بهدست میاد باید یا عدد شیش رقمی یا یک عدد هفت رقمی باشه. نریمان نگاهی به من انداخت و گفت: -ماه ژانویه از 66 دی تا 66 بهمنه. هر ماهشون 36 روزه. اگر عدد مجهول از 6 تا ۹ ژانویه باشه، عدد آخر شیش رقمی میشه؛ اما اگه از 6۱ تا 36 ژانویه باشه، یه عدد هفت رقمی به دست میاد. سایت ازدواج دائم دوهمدل رو به معنی درسته تکون دادم. -سال جنگ هم که مشخصه. االن فقط یک مجهول میمونه و سایت دوهمدل روزِ حملهست! شاهرخ نگاهی به دیتا کرد و گفت: -سال 2۱67 مکثی کرد و گفت: نگاهم رو از صورتش گرفتم و گفتم باید اینقدر ضرب و تقسیم دوهمدل سایت ازدواج بدیم تا باالخره زمان اصلی رو بهدست بیاریم. سایت همسریابی دوهمدل جدید جدولی به این روی هوا بهدست بیاریمش. فایل رو بستم و رفتم سراغ فایل دوم. قواشون رو به عهده داره. من نمیدونم که دقیقا دوهمدل سایت ازدواج کجا هستن؛ اما جایی اتراق کردن که از یک خوشهیدومین مدرک، منبع تغذیهی لشکر نارسوسه.
منبع تغذیه منظور خوراکشون نیست؛ منبعی که تقویت ستارهای خیلی قدرتمند نیرو میگیرن. این یه خوشهی ستارهای که به فاصلهی بیست سال نوری با زمین قرار داره. قدرت چگالی زیادی داره؛ طوری که سایت دوهمدل توی فضایی به فاصله سه سال نوری قرار گرفتن و اونا از قدرت عجیب این ستاره استفاده میکنن! سایت دوهمدل جدید همونطور که نگاهش به دیتا بود گفت: -پس خیلی قدرتمند میشن! سری تکون دادم و از فایل خارج شدم و دیتا رو بستم. همه به طرفم برگشتن.
سایت ازدواج دائم دوهمدل یکی توی اسکن نابود شده
نگاهشون کردم و گفتم: -اون دوتا مدرک دیگه، یکیش مربوط به منه و سایت ازدواج دائم دوهمدل یکی توی اسکن نابود شده و دردسترس نیست. از االن چند نفرتون سایت دوهمدل جدید شین روی جدول زمان کار کنین، بقیهتون هم به همون تحقیقات ادامه میدین؛ اما نه مثل این دوخط تحقیقی که تحویلم دادین. به ساعت نگاه کردم. چشمهام گرد شد. من چند ساعت درگیر تسخیر شدن بودم؟
لبم رو گزیدم و گفتم: -شام بخوریم بعد کار رو شروع میکنیم. دوهمدل سایت ازدواج »خوابیدن ممنوع«! خودم رو روی صندلی ولو کردم. چشمهام به طرز ناجوری میسوخت. یهکم سایت دوهمدل دادم. کمکم پلکهام روی هم افتاد. صدای نریمان از توی هال اومد: منظورش با من بود؟ من خوابم نبره؟
ادرس سایت دوهمدل و هلیا که سایت همسریابی دوهمدل جدید باشه
چشمهام رو باز کردم و با گردن کج به ندا، ادرس سایت دوهمدل و هلیا که سایت همسریابی دوهمدل جدید باشه خوابش نبره! بهم خیره شده بودن نگاه کردم. مرتب نشستم و گفتم: سرشون رو به معنی آره تکون دادن. یعنی چی حواسشون باشه که من خوابم نبره؟!
سایت دوهمدل جدید به پیشونیممن رو گفت؟ کشیدم و از پشت میز بلند شدم. وقتی خیالشون راحت شد که بلند شدم و ایستاده خوابم نمیبره مشغول آشپزیشون شدن. از آشپرخونه خارج شدم و رفتم توی هال. به طرف آدرس جدید سایت دوهمدل رفتم و گفتم: -یعنی چی که خوابم نبره؟ دوهمدل سایت ازدواج برای ادرس سایت دوهمدل باید ازت اجازه بگیرم؟ جیکوب که کنار نریمان بود، نگاه اسفباری بهم انداخت. نریمان سایت دوهمدل جدید زد و گفت: -نه هیچکی برای خوابیدن از کسی اجازه نمیگیره؛ اما سایت همسریابی دوهمدل جدید دیگه نباید بخوابی. روی کلمه تو تاکید کرد. گیج بهشون خیره شدم. سام صندلیای برام آورد و گفت: -بشین. تشکر کردم و نشستم. گیج پرسیدم: -آدرس جدید سایت دوهمدل رو نمیفهمم. چرا دیگه نباید بخوابم؟ به سام، جیکوب و نریمان که روبهروم نشسته بودن و نمیدونستن که چی بگن خیره شدم. باالخره سام دهن باز کرد و گفت: -خب ببین!