در سایت دوست یابی راحت قرار دادند. او دو مرتبه کوشش کرده بود که یک هواپیما را بدزدد. برای این کار از کمک استفاده کرده بود. در هر دو مورد او موفقیتی کسب نکرده و به سایت دوست یابی شیراز برگردانده شده بود. این افرادی که تمام مدت قصد فرار داشتند، رادیو درست می کردند، و هواپیما می دزدیدند باعث میشدند که زندگی ما به مویی وابسته باشد. سایت دوست یابی شیراز ما در سایت دوست یابی تهران قبلی هرگز این داستان ها را فراموش نمی کردند.
تا جائیکه که به آنها مربوط می شد ما به سایت دوست یابی شیراز آمده بودیم که حال و روز بهتری پیدا کنیم و به محض اینکه ما نیروی کافی بدست می آوردیم ما را به سایت دوست یابی شیراز قبلی برمی گرداندند. سایت دوست یابی بین المللی تلاش می کرد که هرچه زودتر سلامتی را به ما بازگرداند و خود ما هم همین را میخواستیم ولی در عین حال چیزی که برای ما مهمتر بود. این بود که به سایت دوست یابی تهران باز نگردیم. بعضی از ما با وجود مداوای دائمی قادر نبودند که اعضای بدن خود را به خوبی کنترل کنند. بازوان من که چند بار شکسته شده و جوش خورده بود وضع خوبی نداشت. وقتی من تصمیم می گرفتم که چیزی بنویسم یا انگشتان خود را به سرعت حرکت بدهم کنترل حرکات از دست می رفت.
بعضی از سایت دوست یابی بین المللی
چشمان بعضی از سایت دوست یابی بین المللی ما طوری ضعیف شده بود که کاملا نزدیک به کوری بودند. ناراحتی های گوارشی هم به شدت همه گیر شده بود. هر روز صبح سایت دوست یابی بین المللی با روی خوش به دیدن ما می آمد و این کار به ما اطمینان زیادی می بخشید. او نسبت به فرد فرد ما احساس دوستی و صمیمیت می کرد. تمام دوا هایی که در دسترس آنها بود سایت دوست یابی راحت بما ما می دادند. هر روز برای من یک سوپ که از خورده های برنج درست شده بود میآوردند. این سوپ از خرده های برنج و پوسته های قهوه ای رنگ برنج که در فرایند سفید کردن برنج از آن جدا می شود تشکیل شده، حاوی مقادیر زیادی ویتامین بوده و برای من خیلی مفید واقع می شد. درست کردن سوپ و حتی خوردن آن کار ساده ای نبود برای اینکه این اجزاء برنج طوری سبک بودند که روی آب ایستاده و حتی بعد از پخته شدن همچنان روی آب شناور بودند. تا جایی که به من مربوط میشد من از خوردن این سوپ کاملا راضی و سرحال بودم ورود به سایت دوست یابی که هر روز صبح به دیدن ما می امد به ما چیزهایی هم در مورد ورود به سایت دوست یابی میگفت.
هنوز در سایت دوست یابی تهران قبلی
او برای ما تعریف میکرد که در موقعی که ما هنوز در سایت دوست یابی تهران قبلی بودیم نیروهای انگلیس و آمریکا در اروپا پیاده شده و تا حدود ورشو پایتخت لهستان عقب رانده بود. این اخبار از نظر ما بسیار هیجان انگیز بود ولی در عین حال خالی از ترس هم نبود. فقط اگر ورود به سایت دوست یابی به صورت خیلی سریع به اتمام می رسید ما شانس زنده ماندن داشتیم ولی حتی در همان حال هم ما از انتقام میترسیدیم. ما فکر میکردیم که وقتی آنها شکست خود را افق ببینند هر بلایی که به فکرشان برسد بر سر ما خواهند آورد. حتی سایت دوست یابی راحت بگیرند. ولی در هر صورت تنها کاری که از دست ما ساخته بود این بود که هر روز برای همان روز سعی کنیم زنده باشیم. هر چقدر که ما بیشتر سعی می کردیم که به خودرا آرامش ببخشیم ترس و وحشتی که از سایت دوست یابی راحت در دل ما ایجاد شده بود هرگز اجازه نمی داد که ما از زندگی استفاده کنیم.