با بغض گفتم: بازوم باچشای گرد شده نگاهی به بازوم انداخت و سریع مشتشوباز کرد که بازوم نفس کشید....اروم گفت: من...من نمیدونسم انقد دردت برنامه دوست یابی خارجی... دستشو کرد الی موهاشو کالفه گفت: استینتو بزن سایت رل یابی رایگان با تعجب گفتم: هاان؟؟ بااخم گفت: نشنیدی؟؟بزن سایت دوستیابی خارجی رایگان با لج گفتم: نمیخوام دستشو اورد جلو و برم گردوند ازپشت بغلم کردو ریلکس استینمو داد باال...از گرمای بدنش به نفس نفس افتاده بودم... ضربان قلبم رو هزار بود.... با اخم نگاهی به دستم کردو سرشو بلند کرد و گفت: من انقدراهم فشار ندادما با اخم لبامو دادم جلو و گفتم: پس کی دستمو این شکلی کرده؟؟؟ دستم قرمز بود مطمئن بودم کبود میشه.. گفت: کسی بجز من مگه میتونه بهت دست بزنه؟
منو سایت دوستیابی خارج از کشور با چشای گرد شده چرخیدیم سمت صدا که دیدیم یه پیرمرد باغبون با لباس سبز شلنگ اب دستشه و ریلکس داره لباسامونو خیس میکنه و نطق میکنه
برنامه دوست یابی خارجی با خنده دستمو کشید
برنامه دوست یابی خارجی با خنده دستمو کشید و راه افتادیم سمت بچها...سایت دوستیابی خارجی رایگان اروم شو شنیدم: حاال که نزاشتی ما کاری کنیم شدیم اش نخورده و دهن سوخته بجای اینکه خجالت بکشم خندم گرفت و سرمو چرخوندم که ایستاد و بااخم گفت: دیگه نبینم بااین وضع بیای بیرون باتعجب گفتم: وضعم چشه مگه؟؟؟ اشاره کرد به موی بیرون اومده از شالم و گفت: من اخر این موهاتو قیچی میکنم ببرش تو باخنده موهامو بردم پشت گوشم که لبخند محوی زدو دستمو کشید رفتیم نشستیم کنار بچها رو نیمکت و بعد از خوردن بستنی پیشنهاد سایت دوستیابی خارج از کشور واس خوردن شام تو رستوران رد کردیم و راه افتادیم سمت خونه.... بااخم باغذام بازی میکردم که صدای تمنا بلند شد: هستی چرا نمیخوری؟
سایت رل یابی رایگان بشنوه..
لبامو برچیدم و گفتم: سایت دوستیابی خارجی رایگان اینا از رستوران غذا میگیرن البته اروم گفتم تا فقط سایت رل یابی رایگان بشنوه... لبخندی زد و گفت: تو ماهیتابه بازم کتلت هست ببین غذا نگرفتن ببر براشون مثل فشنگ از جام بلند شدم و راه افتادم سمت اشپزخونه و درهمون حال شماره سایت رل یابی رایگان رو گرفتم بعد از دوتا بوق جواب داد: جانم نیشم باز شد و گفتم: بردیا؟ سایت دوستیابی خارج از کشور نیشم تا بناگوشم باز شد و گفتم: شام گرفتین؟ برنامه دوست یابی خارجی _نه.ارمین میخواد زنگ بزنه بیارن نفس عمیقی کشیدم و گفتم: بگو زنگ نزنه دارم میارم براتون منتظر جوابش نشدم و قطع کردم کتلتاروچیدم تو دیس و دورشو با خیارشورو گوجه تزیین کردم راه افتادم سمت خونشون...زنگو زدم که همون لحظه درباز شد و برنامه دوست یابی خارجی اومد بیرون بالبخند دیسو بردم جلو که ازم گرفتو با مهربونی گفت: مرسی خانوم.نجاتمون دادی از غذای رستوران لبخندم پررنگ تر شد و اروم گفتم: شببخیر باهمون مهربونیش که دلم ضعف میرفت براش گفت: شب بخیر عزیزم سریع چرخیدم و دوییدم تو حیاط ضربان قلبم رو هزار بود...
سایت دوستیابی خارجی رایگان به من گفت عزیزم بانیش باز راه افتادم سمت خونه و با اشتها غذامو خوردم که محیا باخنده گفت: چخبره االن که داشتی باغذات بازی میکردی.خفه نشی هستی ساغر با پوزخند گفت: اقا سایت دوستیابی خارج از کشور غذا نخورده بودن اشتها نداشت االن که خیالش راحته داره غذا میخوره بالبخند حرص دراری گفتم: آفرین حدست درسته باچشای گردشده نگام کرد که سایت رل یابی رایگان با عصبانیت از جاش بلند شدو رفت تو آشپز خونه منم بعد ازخوردن غذام سرخوش رفتم تو اتاقم از حموم اومدم بیرونو رفتم سمت کمدم درشو باز کردم که در اتاقم با شدت باز شدو محیا پرید تو اتاق و گفت: هستی بیا میوه... نگاش میخ شد رو دستم وحرفش نصفه موند..