این همه مرد جلوی در چیکار میکنن؟؟معلوم بود بعضیاشون حال درستی ندارن این از حرکات غیر عادی و خندهای بلندشون معلوم بود...نفسمو فوت کردم من با این وضع چجوری از بین این همه مرد سالم برم تو؟؟؟ برگشتم سمت سایت دوستیابی بیوم لینک گوشیمو از تو کیفم دراوردم خواستم تماسو با مهتاب برقرار کنم که صداش از پشت رعشه به تنم انداخت سایت دوستیابی بیوم _سالم خانوم این باز بمن گفت خانوم؟؟؟وای االن غش میکنم...نفس عمیقی کشیدمو دستامو مشت کردم تا از لرزشش کم شه اروم برگشتم سمتش... برگشتم سمتش دوباره داغ شدم چشاش برقی میزد که دلم ضعف رفت براش..ناکس چقدر تو این لباس محشر شده بود..سعی کردم لبخند بزنم من_سالم ا سایت های دوستیابی بین المللی رایگان شما اینجا چیکار میکنید؟ سایت دوستیابی بیوم _من برادر زاده دامادم چشام گرد شد سایت دوستیابی بیوم لینک: واقعا؟؟؟
خندید وگفت: بااجازه شما چه جالب مثله من وقتی میخنده دوتا چال میفته رو لپش صداش باعث شد از فکر دربیام ایت های دوستیابی بین المللی اینجا چیکار میکنید؟از فامیالی بیتا خانومید؟ خونسردیمو به دست آوردم و گفتم: بله.خواهر زاده خاله بیتام حاال نوبت اون بود که با تعجب نگام کنه بعد از چند مین به خودش اومد و گفت: پس شما همون...همون خواهر زاده بیتاخانوم هستی که پات شکسته بود و نامزدی نیومدی؟
سرمو به نشونه مثبت تکون دادم رفت تو فکر منم پرووووو زول زده بودم به قدوقوارش ننت به فدات چگده گشنگی پسر با صداش نگامو از سایت دوستیابی بیوم لینک به سایت های دوستیابی بین المللی رایگان انتقال دادم: منتظر کسی هستید؟ من_نه راستش میخواستم بیام داخل که دیدم اون همه مرد جلوی در وایسادن روم نشد تنها بیام میخواستم زنگ بزنم به... درحالی که بالبخند خاصی نگام میکرد پرید وسط حرفم: بفرمایید باهم بریم داخل...بدون لحظه ای فکر سرمو تکون دادم و باهاش هم قدم شدم..با کفشای هفت سانتی تازه رسیدم به شونه هاش...
سایت های دوستیابی بین المللی رایگان نردبون خوشگل
سایت های دوستیابی بین المللی رایگان نردبون خوشگل نکبت...همچنان داشتم بهش القاب خوشگل خوشگل میدادم که دستی دورم حلقه شد با چشای گشاد شده یه نگاه به دست یه نگاه به ایت های دوستیابی بین المللی کردم...دستشو دورم حلقه کرده بودو با اخم و نگاهی جدی خیره شده بود به جلو...با صدای خنده یه نفر حواسم به دورو برم جلب شد شونز رسیده بودیم جلوی درو دقیقا داشتیم از کنار مردا رد میشدیم... ناخودآگاه بازوشو گرفتم و خودمو چسبوندم بهش...به کمرم فشاری اورد و نگاهشو از روبرو نگرفت...سرمو انداختم پایین ضربان قلبم به اوج رسیده بودم... ارامش خاصی داشتم...
ارزو میکردم سایت دوستیابی بیوم به در نرسیم
ارزو میکردم سایت دوستیابی بیوم به در نرسیم...ولی برخالف خواستم همون لحظه رسیدیم جلوی درو بردیا دستشو از دور کمرم برداشت و بدون نگاه کردن بهم باصدایی که از ته چاه درمیومد گفت: بروتو نفس عمیقی کشیدم و چرخیدم و رفتم تو...سایت دوستیابی بیوم لینک نفری که بین این همه مهمون منو دید مهتاب بود باخوشحالی اومد طرفمو بعد از سالم و احوال پرسی با لبخند گفت: دختر چه کردی!!!! فوق العاده شدی پشت چشمی نازک کردمو گفتم: فوق العاده بودم خانوم خندید و گفت: پررویی دیگه.سایت های دوستیابی بین المللی رایگان برو پیش خاله بیتا بدجوری از دستت عصبیه. سرمو تندتند تکون دادمو رفتم سمت میز مامان اینا با اوناهم سالم و احوالپرسی کردم و مانتو و شالمو د اوردم...کیف دستیمو تو دستم فشردم و راه افتادم سمت جایگاه عروس و داماد...ایت های دوستیابی بین المللی بادیدنم با اخم و تخم ازجاش بلند شد و دست به کمر گفت: علیک سالم.میخواستی