خیلی خوش خیالی اون تورو واس سرگرمیش میخواد میخواس تو این شیش ماه اینحابیکار نباشه وقتی رفتیم تهران میبینی که مثل یه اشغال پرتت میکنه از زندگیش بیرون یه چیزی تو دلم فروریخت اما ظاهرم تغیری نکرد با همون خونسردی خواستم جوابشو بدم که صدای بردیا باعث شد جفتمون برگردیم سمتش سایت دوستیابی برای نوجوانان من میخوام با ثبت نام در سایت دوست یابی بمونم یا از زندگیم بندازمش بیرون) جلوی طناز وایسادو خیره شد توچشاش (به خودم مربوطه...به اندازه کافی اظهار نظر کردی و به هستی هشدار دادی حاال دیگه شرتو کم کن سایت رل یابی ۱۳ ساله با حرص دهنشو باز کرد جوابشو بده که پشیمون شدو با سرعت از پله ها رفت پایین چرخیدم برم تو اتاقم که بردیا از پشت بغلم کردو اروم گفت: به چرندیات این عفریته اهمیت نمیدی هستی.فهمیدی؟
از دستش دلخور بودم بخاطر دیروزش... برنامه دوست یابی در اطراف رایگان از دورم باز کردم و قدم اولو برداشتم که یهو دیدم روهوام...با مشت زدم روشونش و گفتم: منو بزار زمین خندید و منو گذاشت رو تخت و خودشم کنارم دراز کشید و خیره شد تو چشام...اروم اومد جلو و توفاصله پنج سانتیم گفت: سایت دوستیابی برای نوجوانان واسه اروم شدنم مجبورشدم بزنم زیر قولم... اگه تو پیشم بودی ارومم میکردی اما نبودی... ثبت نام در سایت دوست یابی کشید تو بغلش و گفت: بریم تهران حساب شایانو میرسم درکمدو بستم و یه نگاه کلی به اتاق انداختم...
برنامه دوست یابی در اطراف رایگان خالی شده بود
برنامه دوست یابی در اطراف رایگان خالی شده بود مثل روزی که واسه اولین بار اومده بودم تو این اتاق... فروردین تموم شده بود و امروز آخرین روزی بود که از اون شیش ماه مونده بود...چهار روز پیش اسم ساختمونم نصب شد و دیگه کاری اینجا نداشتیم...سایت رل یابی ۱۳ ساله بود دو روز دیگه جشنواره ای تو تهران برگزار شه و مسئولینی که دیروز از همه ساختمونا بازدید کردن نتیجه رو گزارش بدن و برنده معلوم بشه....
نگامو از اتاق سابقم گرفتم و رفتم پایین... جلوی در ورودی برگشتم و یه نگاه کلی انداختم به خونه.. .. اینجا فهمیدم عشقم عاشقمه...اینجا برنامه دوست یابی در اطراف رایگان تمنا بهم اعتراف کردن....اینجا کلی خندیدیم..شوخی کردیم..بحث کردیم...دعوا کردیم...
سایت دوستیابی برای نوجوانان خوبو بد داشتیم! از در رفتم بیرونو برگشتم دستگیره رو گرفتم درحالی که نگاهم هنوز به وسایل خونه بود زیر لب زمزمه کردم: اما هرچی بود ۶ماه طعم خوشبختی رو کنار عشقم و دوستام چشیدم...هیچ وقت این خونه رو یادم نمیره!!!!
ثبت نام در سایت دوست یابی خانومی بیدار شو رسیدیم
باصدای بردیا چشامو باز کردم ثبت نام در سایت دوست یابی خانومی بیدار شو رسیدیم نکنه میخوای برگردی شیراز... بادیدن چشای بازم لبخندی زد و گفت: پاشو عزیزم همه رفتن پایین کمربندمو باز کرد و دستمو گرفت همراه ثبت نام در سایت دوست یابی از هواپیما پیاده شدم و تو قسمت تحویل بار چمدونمو گرفتم به تمنا که کنار ارتان وایساده بود اشاره کردم بیاد پیشم..اومد کنارم و گفت: سایت رل یابی ۱۳ ساله هستی؟
سرمو نزدیک گوشش بردم و گفتم: از اینجا بهتره از پسرا جدا شیم میدونی که برنامه دوست یابی در اطراف رایگان اینا میان استقبال! بالبو لوچه ای اویزون گفت: حاال نمیشد میگفتی نیان؟ محیا که نمیدونم از کجا پیداش شد کلشو اورد کنار ماو گفت: چند روز دست از سر این داداش ما بردار شاید سرش به سنگ بخوره بفهمه داره تو چه چاهی میفته منو محیا خندیدیم که تمنا دست به سایت رل یابی ۱۳ ساله درحالی که خودشم میخندید گفت: از سایت دوستیابی برای نوجوانان باشه از من بهتر کجا میخواد پیدا کنه؟ محیا رفت پشت من و گفت: تو جوب اب تمنا جیغی زد که دوروبریامون برگشتن سمتمون و با حرص اومد سمت محیا که اونم باخنده به من چسبید