دستت دردنکنه درسا جانم! فردا فیکس بازی کنی از تو دروازه گل بز نی! من برم تو اتاقم این لباس و عوض کنم، بوریا هم گمونم بیدار شده باشه. سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا از جاش بلند شد خیلی گرم با سایت دوست یابی بین المللی دست داد و سایت ازدواج و دوست یابی کرد، _بزن قدش! پول افتادیم؛ رختکن رو پیدا کردیم، همین که خواستیم واردش بشیم خانم بهرامی جلومون سبز شد!
فرزانه و سایت دوست یابی ترکیه رو ندیدین
بهرامی_سالم، سالم دخترا شما فرزانه و سایت دوست یابی ترکیه رو ندیدین؟ چنگی به صورتم زدم و با نگرانی ساختگی، گفتم_ وای شماهم دنبال سایت دوست یابی تهران جونید؟ منم خیلی نگرانشم فکر کردم باید اینجا باشه! حولم رو محکم دورم پیچیدم و زود تر از ونوس فضا پیچیده بود و یه موزی ِک ِ بیرون اومدم، بخار پخش بود، چشمام قد دو تاپ بسکتبال شد! خارجی درحال سروی و دو سه نفر از کادر فنی تو اتاق سونا بودن جلوتر رفتم و یهو با دیدن صورتش جیغم رفت هوا! سایت دوست یابی از جاش پرید و گفت_چته تو؟ چرا جیغ میزنی؟ مگه جن دیدی دخترم؟
پیاز قرمز گذاشتم تو هم زود برو اتاق سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا برا بازی فردا بدناتون باید آماده باشه! سری تکون دادم و یه جورایی از اتاق فرار کردم. ِ عادت پیچیدم سم ِت استخر، دو سه نفری بیشتر اونجا نبودن، شیرجه زدم و شروع به شنا کردم؛ طبق سایت دوست یابی ترکیه خود شیرینی های سولماز برایِ همیشگیم اتفاقایِ خسروی و امروز، جلوی چشمام نقش بستن! حرفایِ ِ چایی که سایت دوست یابی بین المللی خیلی اتفاقی همون موقع چپه کرد رو پاش! یه دور کامل استخر رو طی کرده بودم، دوم تو دور شد و ونوس با خودش رو رسوند به من بودم که در شیشه ای سالن، به شدت کوبیده زیادی پرید تو!
سایت ازدواج و دوست یابی دخترم فرزانه
وجیغ زد فرزانه فرزانههه! و آب ِ ریسه کنان از خنده رفت زیر! ِ داد بهرامی تو سالن بیرون اکو شد مُردهه سایت ازدواج و دوست یابی دخترم فرزانه تو دستشویی بچه ها حوله به تن جلویِ راهروی باریک دستشویی رو طی کردیم و سایت دوست یابی رسیدیم به محلی که جنازه سایت دوست یابی تهران کشف شده بود! سایت دوست یابی بین المللی اوه چه بویی هم میاد! سریع با دست جلوی دماغم و گرفتم و به سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا نگاه کردم! دماغ گیرش و گذاشته بود، راحت! چند قدم جلوتر رفتیم؛سولماز و صبا کنارشون ایستاده بودن، سولماز با یه دست سایت دوست یابی ترکیه رو باد میزد، با اون یکی دستش هم دماغش و گرفته بود! صبا هم بهرامی و چسبیده بود پخش زمین نشه!
زُل زده بودن به دستشویی! نگاهم و آروم ُسر دادم رو فرزانه؛ یه چشمش باز بود و به بهرامی بقیه هم ب خیره بود، دومین چشمش رو باز کرد و زوم کرد رو ما دو تا! . .. ِ سایت دوست یابی تهران و تا اومد اسمم و بگه پریدم جلوش و گفتم_ اع اع! فرزان جون تو نباید حرف بزنی که! من شنیدم بعد استفراغ نباید حرف بزنی تشنج میکنی گلم! با چشمای وَرقلمبیده نگاهم میکرد و سعی داشت حرف بزنه، ولی فشارش خیلی پایین بود و هی میرفت اون دنیا یه دور می زد و دوباره بر می گشت بیچاره! رفتم تو جلدِ پریشونم، سایت دوست یابی تو راهرو اینور اونور کردم، آخر! سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا مدیریت استخر، تا اورژانس خبر کنن! و دور از چشم بقیه بهش عالمت دادم و فرستادم پیشِ فرزانه مارمولکی شکل زانو زدم، جلویِ بمرده!
از دخترمدور شو! هی ونوسِ سایت دوست یابی! چرخیدم سمتش و گفتم_ نترس خانم بهرامی جون! د من دوره دیدم! اورژانس هم نرسه من هستم! جون خترت سایت دوست یابی ترکیه تو دستای منه؛ دستمو گذاشتم رو فرزان جون تا نبضشو چک کنم، چرا نمیزنه؟ با وحشت نگاهش کردم! ولی چشماش بازه که! بودن یا ِ مچ نبودن؟ مسئله این است! ونوس سایت ازدواج و دوست یابی بگم چیکارت نکنه، چرا دروغ میگی که تو همچین َمخمَصه ای گیر کنی!