ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 بود، چه عجب!
ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 بود، چه عجب! جوابش را دادم: -الو سلام تارا خوبی؟ صدای کمی گرفته اش بلند شد: -سلام یاس، خوبی؟ - مرسی عزیزم من خوبم، تو چرا صدات گرفته؟ آهی کوتاه کشید: -چیزی نیست، فقط میخواستم اگه میتونی ببینمت، یعنی بیای خونمون! کمی مکث کردم، نگاهی سمت آدرس جدید سایت همسریابی توران که نگاهم میکرد انداختم و لبم را با زبانم تر کردم و گفتم: -باشه میام فقط امروز نمیتونم فردا صبح! - باشه هر طور راحتی فقط. .. مکث کرد، دستم را بالا بردم و همانطور که شالم را جلو میکشیدم پرسیدم: -فقط چی؟ - نمیخوام نهال چیزی بفهمه! فعلا! بعدا خودم همه چیزو بهش میگم!
تقی به در خورد و سایت جدید همسریابی توران وارد اتاق شد، موبایل را توی دستم جابجا کردم و روبه ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 گفتم: -باشه عزیزم نمیگم بهش، فردا قبل از ظهر میام پیشت. - پس منتظرتم، خداحافظ. خداحافظی زمزمه کردم و دکمه ی قرمز رنگ را فشردم. سایت جدید همسریابی توران در حالی که سمتِ میزش میرفت روبه آدرس جدید سایت همسریابی توران پرسید: -خب چی شد؟
آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ نگاهی کوتاه روبه من انداخت و گفت: -اگه اجازه بدی بریم بیرون، بعد از شام میارمش! نمیدانم چرا اما خجالت میکشیدم! هم از سایت جدید همسریابی توران۸۱ هم از نوید! - اگه خودش راضیه من حرفی ندارم! سایت جدید همسریابی توران۸۱ بود که این حرف را زد و نوید با ابرویی بالا رفته نگاهم کرد! نمیدانستم چیکار کنم؟! سایت جدید همسریابی توران باز گفت: -یاس من کلی کار دارم، بخاطر شماها به حد کافی عقب موندم، پس عزیز من اگه میخوای بری، برونگاهی زیر چشمی سمت سایت همسریابی توران 81 جدید انداختم و خم شدم، کیفم را برداشتم و در حالی که روی شانهام مینداختم گفتم: -شب که میایی این ظرفارم بیار، بیزحمت!
آدرس جدید همسریابی توران زودتر از من رسید
خنده اش گرفت، سعی کرد نخندد و فقط سرش را تکان داد. موهایم را داخل شالم فرستادم و به سمت در قدم برداشتم، آدرس جدید همسریابی توران زودتر از من رسید به در و بازش کرد، خداحافظی از سایت همسریابی توران 81 جدید کردم و از اتاق خارج شدم. عه نکن آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱! خندید: -مگه چیکار میکنم آخه، بده بستنی دور دهنتو پاک میکنم؟ جیغ زدم: -آخه اینجوری؟
یک دستمال از روی داشبورت برداشت و در حالی که میگرفت سمتم گفت: -جیغ نزن بیا هرطور خودت خودس داری پاک کن. دستمال را گرفتم و دور دهن و دستم را پاک کردم. نگاهی سمت ادرس جدید سایت همسر یابی توران انداختم، هشت بود و انگار هوا قصد تاریک شدن نداشت! - الان م. .. با صدای زنگ موبایل آدرس جدید همسریابی توران حرفم نصفه ماند، موبایلش را از جیب کتش خارج کرد و جواب داد: -بله؟ -..... - من که گفتم شب کار دارم دیر میام! -..... - بابا خودش اطلاع داره! -..... نگاهی خیره سمت من انداخت و گفت: -بس کن دیگه ادرس جدید سایت همسر یابی توران، الان وقت این حرفا نیست، بعدا میام صحبت میکنیم.