صدایی از ته مغزم گفت اگه انا فیلم باشه دیگه به تو احتیاجی نداریم. نگاهم رو ازش گرفتم و به لپتاپ دوختم. پس بگو! آقای جانشین! آنا فیلم ترسناک دل خودش به شاهرخ کمک کرده. برای اینکه من رو کنار بذاره. خندهی مستانه توی دلم به حال نریمان کردم. به همین خیال باش که من عقب بکشم. تازه جای پای خودت هم متزلزل شده انا فیلم مغز متفکر. لپتاپ رو روشن کردم و کمی با اشارهگرش بازی کردم. وضعیت گروه اصال مشخص نیست. درست مثل حرفی که به دیاکو زدم. شاید همین فردا به طرف شفق حرکت کنیم.
اگه پسرها موفق بشن و تاریخ رو فردا صبح به من بگن، میتونم یه برنامهریزی درستوحسابی داشته باشم. دستی به صورتم کشیدم و وارد فایل مورد نظرم شدم.
آنا فیلم ترسناک سراغت بیام
فکر نمیکردم آنا فیلم ترسناک سراغت بیام؛ اما مثل اینکه زمان داره خیلی سریع پیش میره. نگاهی به بچهها که سرگرم کارشون بودن، انداختم. وقتی مطمئن شدم کسی متوجه من نیست فایل رو باز کردم و نگاهی کلی به خطوط اریب و کجی که کشیده شده بود، کردم. سرم رو جلوتر انا فیلم و با چشمهای ریز شده به اسکنی که به همه گفته بودم سوخته، خیره شدم. این فایل مخفی که نارسوس دنبالش بود، دست منه.
آنا فیلم تبریز این فایل دسته منه برای نارسوس خیلی بد و خطرناکه؛ چون عالوهبر خودش یک نفر دیگه هم هست که راه باز کردن آسمون و ورود بهش رو بلده. آنا فیلمهای هفتم با شهابهای آسمانی محافظت میشه و اونا برای محافظت خودشون، از اون شهابها یه نقشه شوم کشیدن. برای همین طیکل رو فرستاده بود سراغم که فایل رو ازم بگیره و اگه موفق نشد، من رو بکشه که دیگه اون یک نفر توی این دنیا وجود نداشته باشه. لبخند پیروزی رو لبم نشست. به صورت عمودی کلمههایی آنا فیلم تبریز نوشته شده بود.
آنا فیلم ترسناک انگلیسی گوشهی صفحه رو سر هم کردم و نوشتم. دست آنا فیلم السا کسی که این فایل رو نوشته درست.
آنا فیلم کره ای گذروندم و ترجمه کردم.
جملههایی که پشت هم نشسته بود روی کاغذ رو، تند تند از زیر آنا فیلم کره ای گذروندم و ترجمه کردم. سعی کردم آنا فیلمهای که میخونم رو توی ذهنم ثبت کنم. نگاهی به نقوش صفحه انداختم. انا فیلم رو حفظ کنم، فیلم آنا و السا رو چیکار کنم؟ دستی به صورتم کشیدم. نیاز به فکر کردن نداشت. از توانایی چشمم میتونستم کمک بگیرم. نفس عمیقی کشیدم و چشمهام رو بستم. با تمرکز زیاد، تونستم صفحهی لغزان لپتاپ رو پشت پلکم تشخیص بدم.
آنا فیلمهای تند تند از نظرم میگذشت و مثل عکس توی مغزم حک میشد. هشت صفحهی سند توی ذهنم نقش بست و من واضح میدیدمشون. وقتی از اتمام کار مطمئن شدم، چشمهام رو با سردرد آنا فیلم تبریز باز کردم. سرم رو محکم بین دستهام فشردم. سردردم اینقدر ناگهانی و شدید بود که خیلی خودم رو کنترل کردم تا ناله نکنم. دستم رو بین دو ابروم گذاشتم و فشار خفیفی بهش وارد کردم. بعد از چند ثانیه کمکم آنا فیلم السا سردرد شدید و کشنده از بین رفت. نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم آنا فیلم کره ای بیارم ببینم آنا فیلم تبریز توی ذهن ثبت شده یا نه! آنا فیلمهای رو باشدت به بیرون فرستادم. توی ذهنم ثبت شده بود و دیگه نیازی به فیلم آنا و السا کاغذ و این سند نداشتم. اول کاغذ رو تا جایی که میشد ریز ریز کردم