این رو که رسم روزگار اینه، که سایت ازدواج دوهمدم همدم شبهاش یه مشت آهنگ غمگینه که عشقش جا زد و رفت و از این غمگینترم میشه، کسی که قصهاش این باشه کسی که با یکم گریه با این آهنگ سبک میشه سبک میشه -ایول عالی بود واقعا! -قوانین سایت همسریابی دوهمدم خوشحالم که خوشت اومد. -حاال چرا اینقدر غمگین؟ سایت ازدواج دوهمدم کشید و گفت:
سایت همسریابی توران آرامش برسم
هر وقت توی زندگیام به بنبستی رسیدم یا غصهای داشتم میاومدم اینجا و این آهنگ رو میخوندم تا غصه دلم کمتر بشه و سایت همسریابی توران آرامش برسم. االنم به یاد اون روزا این رو برات خوندم! -خیلی خوب بود، واقعا صدات بینظیره! بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم رو کشید و گفت: -به صدای تو نمیرسه خوشگل خانم. از حرفش غرق خوشی شدم و با حرص دماغم رو سایت ازدواج دوهمدم. -چیکار به دماغ بدبخت من داری ؟ -دوست دارم، حرفیه؟ نگاهی بهش انداختم و چیزی نگفتم. قوانین سایت همسریابی دوهمدم خمیازهای کشید و گفت: -وقت خوابه!
نگاهی به تخت تک نفره انداختم و گفتم: -اونوقت من کجا بخوابم؟ -خوب روی تخت! -پس تو چی؟ -منم روی تخت! -چی؟! -آرپیچی! خب دوتامون رو تخت میخوابیم. -یعنی چی؟ من بیام با تو روی تخت بخوابم؟ سایت همسریابی توران گفتن! اخمی کرد و گفت: -غیر این تخت جایی نیست، منم که رو زمین بخوابم کمرم درد میگیره. قوانین سایت همسریابی دوهمدم خود دانی! رفت روی تخت و مالفه رو کنار زد و دراز کشید. باحرص بالشتی پیدا کردم و گذاشتمش روی زمین و دراز کشیدم. نیم ساعتی نشده بود که دیدم کمرم داره داغون میشه و سایت ازدواج دوهمدم به خوابیدن روی زمین عادت ندارم. هر چی اینور و اونور شدم دیدم نمیشه و بدتر درد میکنه! نگاهی به انداختم که راحت روی تخت خوابیده بود. چرا اون راحت بخوابه و من کمر درد بگیرم؟ بلند شدم و رفتم کنارش دراز کشیدم. جا خیلی تنگ بود و کم مونده بود
بیفتم روی زمین که به پهلو شد و دستش رو انداخت دور کمرم و کشیدم تو بغلش، از بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم خواسته دستام رو دور کمرش انداختم و محکم بهش چسبیدم. بغلش گرم و نرم بود و به دقیقه نکشیده خوابم برد. با حس خفگی از خواب بیدارشدم. نمیتونستم نفس بکشم. دیدم آرشام خودش رو انداخته روی من و خوابیده. هر چی تکون خوردم بیدار نشد.
سایت همسریابی توران! یهو از خواب پرید
آرشام؟ آرشام بیدارشو! هوی آرشام! بیدار شو دیگه، سایت همسریابی توران! یهو از خواب پرید و باعث شد کمرم زیرش خرد بشه. به خودش اومد و یه نگاهی به من انداخت که داشتم اون زیر خمیر میشدم. -ترالن چه خبرته؟ ترسوندیم. -خودت رو از روی من از روی تخت بلند شد و تازه تونستم نفس بکشم وای بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم نفس کشیدن چهقدر خوبه! داشتم میمردما! حرصی برگشتم و بهش نگاه کردم. -تو فکر نمیکنی من به این کوچیکی زیر توی گوریل خفه میشم؟ -خب قوانین سایت همسریابی دوهمدم! فکر کردم چی شده، باید عادت کنی خانم بهترین سایت ازدواج دوهمدم. -چی؟ به چی باید عادت کنم؟ مثل کسایی که سوتی داده باشن لبش رو گاز گرفت و گفت: -هیچی! منظورم اینهکه سایت ازدواج دوهمدم بعدها که شوهر کردی باید به این چیزا عادت کنی. -