پنجره اطاق سایت ازدواج دائم دوهمدم نمای ساختمان
شب بخیر عزیز من... شب بخیر.
" مدتی طول کشید که سیگونیاک در آرامش اطاق خودش چراغی را روشن کرده و کاری را که سایت همسریابی بهترین همسر از او خواسته بود شروع کند. او همزمان هم خوشحال و هم مغموم بود. در آسمان هفتم سرمستی و در قعر دریای اندوه. او می خندید و گریه می کرد. اینکه ایزابل محبوب او اعتراف کرده بود که او دوست میدارد او را سر مست و اینکه ورود سایت همسریابی دوهمدم هرگز آینده ای با هم نخواهند داشت دنیا را در نظر او تیره و تار می کرد. او از پنجره اطاق سایت ازدواج دائم دوهمدم نمای ساختمان قلعه همسریابی دوهمدم آدرس جدید را مجسم می کرد که از زیبایی و شوکت می درخشید و ستون های دود از هر دودکش به آسمان می رفت. مستخدم وفادارش ' پیر ' در بین میرو و بلزبوت با لباس های نو نوار پیشخدمتی در مقابل در بزرگ ساختمان ایستاده و منتظر او بود.
او همسریابی دوهمدم آدرس جدید را در لباسی فاخر دست در دست محبوبش سایت همسریابی بهترین همسر می دید که باهم وارد خانه آبا و اجدادیش می شد. ایزابل عزیز او مانند یک شاهزاده خانم لباس پوشیده و حمایلی داشت که نشان می داد او متعلق به یکی از بزرگترین خانواده های اشرافی فرانسه است. ولی بنظر نمی رسید که بخاطر اینکه چنین مرتبه والایی را دارد خودش را گم کرده، او همان ایزابل شیرین و متواضع همیشگی بود. در دست دیگرش او گل رزی را که سیگونیاک در اولین ملاقاتشان به داده بود حمل می کرد و گاه گاهی آن را به لب های سایت ازدواج دائم دوهمدم نزدیک کرده و آن را می بوسید.
ورود سایت همسریابی دوهمدم را جشن گرفته بودند
سایت ازدواج دائم دوهمدل گل وحشی برای او از تمام جواهراتی که بخود آویزان کرده بود بیشتر ارزش داشت. وقتی ورود سایت همسریابی دوهمدم به قلعه نزدیک شدند یک پیر مرد محتشم که در روی سینه اش مدال های زیادی بچشم می خورد و صورتش برای سیگونیاک کاملا ناآشنا بود از داخل ساختمان بیرون و برای گفتن خوش آمد جلو آمد. سیگونیاک حیرت میکرد که جوانی این پیر مرد را همراهی می کرد که شبیه دوک دو والومبروز بود. آن ها جلو آمده و به او و ایزابل خوش آمد گفتند. گروه کثیری از مستاجران در آن جا جمع شده و با شادی ورود سایت همسریابی دوهمدم را جشن گرفته بودند. ناگهان صدای یک بوق ممتد بلند شد و سر و کله ' یولان دو فوا ' ی زیبا رو سوار بر اسب پیدا شد. آشکارا او از شکار بر می گشت. سیگونیاک با چشم او را تعقیب کرد تا جاییکه در میان درختان دور دست از نظر پنهان شد. خاطره ' یولان دو فوآ ' که زمانی او با یک عشق کوکانه او را می کرد در مقابل سایت همسریابی بهترین همسر فرشته آسا از ذهن او پاک شد.
وقتی سیگونیال چشمش را از این رویای شبانه که تا این حد به نظر او واقعی می رسید باز کرد برای او خیلی مشکل بود که حواس سایت همسریابی دوهمدم آناهیتا را به اشعاری که ایزابل برای تغییر و تصحیح به او داده بود جمع کند. معهذا او با جدیت بکار پرداخت و تا پاسی از شب گذشته روی آن کار می کرد. آن لب های زیبا قرار بود مطالبی را که او نوشته بود در نمایش اجرا کند. دستمزد زحمات او تبسم شیرین ایزابل و قدردانی او بود. در غروب بعدی جمعیت حاضر در تئاتر از شب قبل هم بیشتر بود. محبوبیت کاپیتان فراکاس که دوک دو والومبروز را مغلوب کرده بود هر لحظه بیشتر می شد و یک شخصیت افسانه ای پیدا کرده بود.
اگر تلاش های هرکول را هم به او نسبت می دادند مطمئنا کسانی بودند که آن را باور می کردند. حتی در میان جوانان نجیب زاده پوآتیه کسانی بودند که به دنبال طرح رفاقت با کاپیتان فراکاس شده و ضیافت بزرگی را به افتخار او ترتیب دادند. در میان دختران نیز بیشتر از یک نفر دلداده او شده بودند و در فکر نوشتن نامه عاشقانه به او بودند. و اما در مورد قهرمان سایت ازدواج دائم دوهمدل داستان او چندان از اوج گرفتن شهرتش راضی نبود چون سیگونیاک به هر ترتیبی که شده میل داشت هویت اصلی سایت همسریابی دوهمدم آناهیتا را بر ملا نکند. ولی چاره ای نداشت و اختیار از کف او خارج شده بود. مجبور بود که تن بقضا بدهد. و حتی بفکرش رسید که برای مدتی در پوآتیه از رفته به صحنه تئآتر سایت ازدواج دائم دوهمدم داری کند که آب ها از آسیاب بیافتد ولی وقتی فکر کرد که چنین کاری تا چه حد باعث ناراحتی ستمگر می شود از این کار منصرف شد. از نظر ستمگر در سایت ازدواج دائم دوهمدل موقعیت که خزانه گروه پر و پیمان می شد چنین کاری در حکم سایت ازدواج دائم دوهمدم کشی بود.