به ماشین، بوی عطر تلخی به صورتم هجوم آورد و به صورت شکسته سالار نگاه کردم. سایتهای همسریابی دائم با دلتنگی صورتم رو نگاه کرد دلم برات تنگ شده بود.
سایت همسریابی دائمی رایگان من کلافه سرم رو پایین انداختم
سایت همسریابی دائمی رایگان من کلافه سرم رو پایین انداختم. سایت همسریابی دائم این نامزدی رو بهم بزن. با بهت و پو زخند سرم رو بالا آوردم. سرت به جایی خورده؟ چرا باید بهم بزنم؟ سالار کلافه دستی به موهاش کشید: ببین، من میدونم که این نامزدی و ازدواج الکیه، نیاز نبود بخاطر سفتهها این کار رو بکنی. پوزخندم پررنگتر شد: اونوقت این اطلاعات غلط رو کی به تو داده؟
اون یه تکه سنگه فقط که از سایت همسریابی دائمی استفاده میکنه که موقعیت خودش رو حفظ کنه و به حس و احساس تو هم توجهی نداره. نیشخندی زدم: چی میگی تو؟ گوش کن، هرچه زودتر تمومش کن این بازی که شروع کردین. دستم رو به دستگیره در بردم که سایت همسریابی دائم کاملا رایگان قفل مرکزی رو زد: سایتهای همسریابی دائم ازش جدا شو تو رو به سایت همسریابی دائم هلو قسم، این کار رو بکن. با عصبانیت فریاد کشیدم: تو چی میگی سایت همسریابی دائم کاملا رایگان راد؟ چرا جدا باید شم، من اژین رو دوست دارم و....
سایت همسریابی دائم دستش رو روی دهانم گذاشت و با فریاد گفت: خفه شو! خواستم دستش رو از روی دهانم بردارم که گفت: تا زمانی که به دروغ شر و ور کنی دهنت بسته بمونه. اینبار با حرص دستش رو گاز گرفتم که سالار داد کشید و من با حرص گفتم: باز کن این در خراب شدهت رو. سایت همسریابی دائمی با صدای پر از غم ل**ب زد: حالیته؟ دوست دارم. دستم مشت شد: میفهمی چی میگی؟ من ازدواج کردم، اونم با سایت همسریابی دائم کاملا رایگان، باهاش عقد کردم. سالار نفس کلافهای کشید و به در اشاره کرد. برو پایین.
به صورت سرخ شدهش نگاه کردم و با سرعت از ماشین پیاده شدم و سایت همسریابی دائمی با سرعت از کنارم گذشت. با عصبانیت موبایلم رو توی دستم گرفتم و به سایت همسریابی دائمی رایگان زنگ زدم که تا خواستم عصبانیتم رو سرش خالی کنم زود گفت: سایتهای همسریابی دائم ما تقصیری نداشتیم، به جون داداشم، خودت میدونی که اون سایت همسریابی دائم و ما کارمند. گفت اخراجمون میکنه و یکمم تهدید کرد، ما مجبور شدیم. نفسم رو با کلافگی بیرون فرستادم. الان کجایین؟ شیرین آهسته ل**ب زد: پشت سرت!
سایت همسریابی دائم هلو و شقایق رو دیدم
با سرعت به عقب نگاه کردم و سایت همسریابی دائم هلو و شقایق رو دیدم و یهو خون جلوی چشمام رو گرفت و به سمتشون دویدم که سایتهای همسریابی دائم و شیرین هم با دیدن من پا به فرار گذاشتن. اونقدر دنبالشون دویدم که نفس کم آورده بودم و دیگه نفس کشیدن برام سخت بود. سایت همسریابی دائم آغاز نو خواستم بگم واسه قضیه صبح واقعا معذرت میخوام، قصد توهین نداشتم. و من با گفتن عیبی نداره اجازه حرف زدن بهش ندادم و وارد خونه شدم. خسته کتم رو درآوردم و با ندیدن آهو، صداش زدم: سایت همسریابی دائم کاملا رایگان آهو؟ ولی صدایی نشنیدم. پشت در دستشویی وایسادم